به نام خدا 



احکام نجاسات 



حکم ۱۳۹ : نجس کردن خط و ورق قرآن اگر سهوا و یا از روی ناچاری و به جهت تقیه و نجات جان خود و مردم باشد مباح است یعنی نه حلال است و نه حرام  اما اگر عمدا و از روی اختیار و دشمنی با خدا و بدون عذر شرعی و در جهت توهین به مقدسات باشد ؛  حرام و معصیت  است و باید توبه کند و فورا قرآن را آب بکشند . 


اگر آب کشیدن قرآن موجب پارگی و خرابی قرآن می گردد یا آب کافی در دسترس نیست باید عین نجاست را با کمک خاک یا آرد یا پارچه یا کاغذ یا دستمال کاغذی  برطرف نمایند و نیازی به آب کشیدن نیست . 


اما اگر جلد و صفحات قرآن از ماده ی ضد آب و مقاوم ساخته شده است و آب کافی در دسترس می باشد باید فقط با آب ؛ قرآن را آب بکشند . 






حکم ۱۴۰ : اگر جلد قرآن نجس شود باید آن را آب بکشند . 





حکم  ۱۴۱ :  گذاشتن قرآن روی عین نجاست ، یعنی ادرار و مدفوع و منی و شراب و آبجو ؛ اگر عین نجاست ؛ خشک شده باشد قرآن نجس نمی شود اما حرام است و برداشتن قرآن از روی آن ، واجب است . 





حکم ۱۴۲ :  نوشتن حروف و کلمات قرآن با مرکب نجس ؛ اگر چه یک حرف باشد ، حرام است و اگر نوشته شود باید آن را آب بکشند یا بوسیله تراشیدن و مانند آن ، کاری کنند که این حرف نجس از بین برود و اگر از بین نمی رود ؛ باید آن را آب بکشند . 





حکم ۱۴۳ : دادن قرآن به کافر اگر به منظور تحقیق و مطالعه در دین و فهم آیات قرآن و هدایت شدن کافر  باشد حتی اگر دست کافر مرطوب باشد مستحب است زیرا کافر انسان است و تمام انسانها اعم از مومن یا کافر بنده ی خدا هستند و  پاک می باشند و کافر هرگز نجس نیست و ما حق نداریم انسانها را قضاوت کنیم و بجای خدا حکم صادر کنیم اما اگر به منظوری مغرضانه و از روی دشمنی و خیانت به دین و مسلمانان  و به قصد تحریف یا تخریب قرآن یا تحریف دین اسلام ؛ قرآن را به کافر بدهند ؛ حرام و معصیت است . 





حکم ۱۴۴  : اگر ورق قرآن در دستشویی و مستراح بیفتد ، بیرون آوردن و آب کشیدنش اگر امکان پذیر باشد ، واجب است بیرون بیاورند  و اگر بیرون آوردن ورق قرآن از درون دستشویی غیرممکن باشد ؛ باید آنقدر آب روی آن بریزند تا کاملا پایین رود و  بر اثر آب ریختن  یا با دست ، پاره شود . به محض اینکه ورق قرآن با کمک دست یا آب یا هرچیز دیگری پاره شود و از بین برود ؛ فرو رفتنش در چاه دستشویی ؛ بلامانع و مباح است . 


درهرحال ؛ هرگز نمی توانیم به بهانه ی اینکه ورق قرآن به درون دستشویی افتاده است ؛ از قضای حاجت که یک فعل واجب و ضروری است و با مرگ و زندگی انسان درارتباط است  دست بکشیم و از  آن دستشویی  استفاده نکنیم !! 


هر حکمی که قبلا توصیه می کرد از دستشویی در این موارد  استفاده نشود خلاف عقل و منطق و خلاف دین  است و  چنین احکامی که معمولا در رساله ی مجتهدین دیده می شود فقط جمود فکری و مردم آزاری و نوعی توهین غیرمستقیم به دین محسوب می شود و باطل می باشد و هرگز نباید به احکام مجتهدین خشکه مقدس و جاهل و مردم آزار  اهمیت داد .  احکام این مجتهدین مردم آزار  و  بی سواد و جاهل ؛ خلاف عقل و خلاف شرع می باشد و حرام هستند زیرا به قصد مردم آزاری صادر شده اند . 




تربت حسین بن علی ؛ قرن ها پیش از بین رفته و وجود خارجی ندارد و اگر هم وجود داشته باشد لازم نیست درآورده شود زیرا با آب ریختن به راحتی تبدیل به گل شده و متلاشی می شود و می توانیم از دستشویی استفاده کنیم . 



ما چیزی به نام تربت سیدالشهدا نداریم زیرا تمام خاک تربت کربلا  ؛ در همان روزهای اولیه بعد از عاشورای سال 61 قمری  ؛ توسط مردم عادی  و دشمنان پیامبر اسلام ؛ از کربلا  برداشته شد و بجای آن ؛ خاک و گل معمولی و مهر خاکی عادی به مردم ساده لوح کشورها خصوصا ایرانی های ساده لوح  و توسط عرب های زیرک و با هوش کشور عراق ؛ تحت عنوان مهر و تسبیح تربت سیدالشهدا فروخته شد و هنوز هم فروخته می شود . 


عرب ها خصوصا عراقی ها روی برخی چیزهای بی ارزش و سخیف دنیایی از قبیل  چفیه و دشداشه ی بدون شورت و بدون شلوار و پای لخت و برهنه  و خاک معمولی کربلا  تحت عنوان دروغین تربت سیدالشهدا  و سایر نمادهای نژادپرستانه و ملی گرایانه ؛ تعصب فراوان دارند که نشان از مکر و حیله  و حسادت آنها نسبت به عجم و ملی گرایی و وطن پرستی  و نژاد پرستی  می باشد . 



عرب ها هیچگاه هدایت نمی شوند زیرا خداوند بر روح و فکر آنها بواسطه ی شرک و نفاق و نژاد پرستی  و جنایت علیه بشریت  و کشتار فجیع مردم ایران در صدر اسلام و نابودی دین و خط و زبان و فرهنگ و تمدن مردم ایران ؛   مهر  گمراهی و فلاکت زده است . 



هجوم عرب های صدر اسلام به ایران؛  بزرگترین و 

مرگبارترین فاجعه ی تمام تاریخ ایران است . 



کافر نجس نیست و پاک است  اما عرب ها طبق آیات قرآن ؛  کافرترین و منافق ترین قوم تاریخ می باشند .


 درحالیکه طبق آیات قرآن ؛ قوم یهود و بنی اسراییل ؛ قوم برگزیده ی خدا می باشند و  البته طبق آیات قرآن؛  فلسطین به قوم یهود و بنی اسراییل تعلق دارد و  البته قرآن ؛ همان تورات است که به زبان عربی و بصورت مختصر و با ذکر مکرر و تکراری ماجرای بعثت و زندگانی و معجزات فراوان و محیرالعقول حضرت موسی  از جمله کنده شدن کوه از ریشه و حرکت کردن کوه در آسمان و قرار گرفتن کوه بر بالای سر قوم یهود ؛  در عالم خواب و رویا بر پیامبر اسلام ؛ نازل شد . 


کل قرآن که  درواقع؛  آخرین بخش از تورات است و تورات را کامل می کند؛  در عالم خواب و رویا تحت عنوان کتاب آسمانی مسلمانان ، بر پیامبر اسلام نازل شد . 


بنابراین اسلام نسخه ی عربی و پایانی دین یهود است و ما مسلمانها همگی یهودی هستیم !! 











حکم ۱۴۵ :  خوردن و آشامیدن چیز نجس ، حرام است  و نیز خوراندن عین نجس به اطفال ؛ حرام و معصیت و جنایت است . اما اگر  خود طفل،   غذای  نجس را بخورد یا با دست نجس غذا را نجس کند و بخورد ؛ جلوگیری از او لازم نیست .‌





حکم ۱۴۶ : فروختن و قرض دادن چیز نجسی که می شود آن را آب کشید اگر نجس بودن آن را اعلام نکند اشکال ندارد اما اگر انسان بداند که خریدار یا قرض گیرنده ؛ آن چیز نجس را در خوردن و آشامیدن استعمال می کند باید نجس بودنش را به او بگوید . 





حکم ۱۴۷ : اگر انسان ببیند کسی چیز نجسی را می خورد یا با لباس نجس نماز می خواند لازم نیست به او بگوید . 





حکم  ۱۴۸ : اگر جایی از خانه یا فرش کسی نجس باشد و ببیند بدن یا لباس یا چیز دیگری از  کسانی که وارد خانه ی  او می شوند با رطوبت به جای نجس رسیده است ؛ لازم نیست به او بگوید . 





حکم ۱۴۹ : اگر صاحب خانه در بین غذا خوردن بفهمد غذا نجس است  برطبق حکم  ۱۴۷  ؛ لازم نیست به مهمانها بگوید و همچنین اگر یکی از مهمانها  بفهمد غذا نجس است لازم نیست به دیگران خبر بدهد . 





حکم ۱۵۰ :  اگر انسان  چیزی را که قرض کرده نجس شود ، اگر بداند که صاحب آن چیز ؛ آن را در خوردن و آشامیدن استعمال می کند طبق حکم ۱۴۶ لازم است به او بگوید  هر چند که طبق حکم ۱۴۷ ؛ لازم نیست به او بگوید و اگر بین این دو حکم دچار تناقض و تردید شود یا عذاب وجدان بگیرد و بترسد که مبادا در حق مردم ظلم کرده است  شرط احتیاط و عقل این است که به صاحب آن چیز ؛ بگوید که مالی که از او قرض گرفته است نجس شده است .‌


اگر چه طبق حکم ۱۴۶ که یک تناقض و تردید را در ذهن انسان ایجاد می کند ؛ انسان می تواند در حکم ۱۵۰ نیز از گفتن اینکه آن مال نجس شده است خودداری کند مگر اینکه عذاب وجدان او را رها نکند که در نتیجه واجب است موضوع را فاش کند .‌





حکم ۱۵۱ :  اگر کودک بگوید چیزی که در دست اوست نجس است و یا بگوید آن را آب کشیدم ؛ در هر دو حالت نباید حرف کودک را قبول کرد .  اگر چه بعید نیست حرف کودک ممیز  که خوب و بد را می فهمد و از هم تشخیص و تمییز می دهد  یا کودک  مراهق یعنی کودکی که نزدیک به سن بلوغ جنسی نه سن تکلیف و سن قانونی ، است  معتبر باشد . 



سن تکلیف و  سن قانونی در هر دو جنس پسر و دختر ؛  دقیقا هجده سال قمری و برابر با  نوزده سال شمسی می باشد و از این سن به بعد ؛ نماز و روزه بر انسان  واجب می شود . 



سن قبلی که  هشت سال قمری برای دختر و چهارده سال قمری برای پسر بود ؛ باطل شده است و دیگر اعتبار ندارد زیرا  تکلیف شرعی و قانونی در تمام کشورهای  جهان،  از سن نوزده سالگی و براساس عقل و فهم  و بلوغ فکری و نه بر اساس بلوغ جنسی و شهوت و هوس و احساسات زودگذر ؛ شروع می شود .



با طرح یکسان سازی سن تکلیف و سن قانونی ؛ تمام مشکلات مسلمان ها در بحث قوانین شرعی و قوانین کشوری  خودبخود رفع می شوند .