من و دانشگاه
به نام خدا
من و دانشگاه
از سال 1371 هجری شمسی که دیپلم تجربی گرفتم ؛ پنج بار در کنکور سراسری شرکت کردم
بار اول یعنی بهار 1372 هجری شمسی ؛ عجله کردم و یادم رفت فرم انتخاب رشته را به جلسه کنکور سراسری ببرم .
لذا در فرم انتخاب رشته ؛ بطور شانسی و تصادفی یک رشته کد را انتخاب کردم که بعدها معلوم شد به گروه ریاضی فیزیک تعلق داشت و من مردود شدم زیرا من رشته تجربی بودم و می بایست رشته کد تجربی را انتخاب می کردم !!!
سپس به سپاه پاسداران وارد و استخدام رسمی شدم در حالیکه 18 سال داشتم .
در طول دوران خدمت در سپاه پاسداران ؛ چهار مرتبه دیگه در کنکور سراسری شرکت کردم و هر چهار بار برای دانشگاه پیام نور و در رشته های ذیل، قبول شدم :
1. علوم کامپیوتر
2. مهندسی کامپیوتر
3. زبان و ادبیات انگلیسی
4. زبان و ادبیات انگلیسی
اما هرگز به دانشگاه نرفتم !
زیرا هیچکدام از رشته های دانشگاه ، به درد من نمی خوردند !
من در مورد تمام رشته های دانشگاه ؛ تحقیق کردم و دیدم که نه من به درد آنها می خورم و نه آنها به درد من می خورند !!
من به شدت، کمال گرا و کمال طلب و وسواسی بودم و هستم .
لذا هیچ رشته ی دیگری را انتخاب نکردم !
مهندسی کامپیوتر و علوم کامپیوتر ؛ پر از دروس دشوار و پیچیده ی محاسباتی هستند و من از این دروس بیزارم زیرا آنها را نمی فهمم . یعنی در این دروس ؛ هیچ استعدادی ندارم .
از هرچی ریاضی و فیزیک و شیمی و محاسبه و حل معما و تست هوش است ؛ بیزارم
زیرا هیچ استعدادی در این دروس دشوار ندارم
بارها از خودم تست هوش گرفتم :
IQ=81
الان بهره ی هوشی ام از 80 هم کمتر شده و حدود 72 می باشد . گویا دارم آلزایمر می گیرم !!
از طرفی دیگر ؛ رشته های زبان و ادبیات نیز هیچگونه بار و محتوای علمی ندارند و آبکی هستند
ضمنا آدم گوشه گیر و منزوی و درونگرا همچون من ؛ هرگز به درد رشته های گروه علوم انسانی و هنر و زبانهای خارجی نمی خورد .
از پزشکی هم بیزارم زیرا طاقت تماشای صحنه های دلخراش را ندارم و با دیدن خون ؛ حالم بد می شود !
درواقع ؛ این من هستم که به درد هیچ رشته ای نمی خورم !!
بنابراین تصمیم گرفتم برای همیشه ؛ کنکور سراسری و دانشگاه را فراموش کنم و مابقی عمر را استراحت کنم .
مغزم دیگه کشش ندارد .
ناامید و افسرده نیستم . بلکه بی استعداد و بی حوصله و خسته هستم .
هیچوقت نفهمیدم در چه زمینه ای استعداد و کارایی دارم !!
استعداد ؛ حرف اول و آخر را می زند
بهتر است بروم بمیرم !
خدانگهدار
پایان باز برای این وبلاگ .......