به نام خدا
بی طرفی وبلاگ وحیدمی در دعوای بین مردم:
من پس از مطالعه ی چند کتاب ممنوعه و ضد دین و ضد خدا ، و خصوصا بعد از مطالعه ی کتاب ممنوعه ی "برهان علیت" نوشته ی نون . فخر ، و چند کتاب ممنوعه ی دیگر از همین نویسنده و در قالب داستان یا سفرنامه ، در رد ادیان و مذاهب و وجود خداوند و پیامبران و کتابهای مقدس ، ؛ ابتدا تصمیم گرفتم این کتابهای ممنوعه را آپلود کنم .
اما بعد از مطالعه ی کتاب "برهان علیت" نوشته ی نون . فخر که در سال 1395 هجری شمسی نوشته شده بود ، و مشاهده ی تضادهای ذهنی و دوقطبی ذهن نویسنده در قالب دو شخصیت خیالی تحت عنوان های "مومن" و "ناباور" که اولی معلم درس دینی مدرسه و دومی پدر یکی از شاگردان کلاس درس دینی همان مدرسه می باشد و پس از اینکه دیدم نویسنده با این داستان خیالی ، سعی دارد تا جای ممکن در دو قطبی ذهنی اش یعنی مومن و ناباور (خداباور یا کافر) ، حق را به شخصیت خیالی ناباور بدهد و مدام توی حرف شخصی خیالی مومن ، می پرد و از در پاسخ به سوالات منطقی شخصیت مومن ، مدام می گوید فلان چیز ، بحث ما نیست و ربطی به برهان علیت ندارد و حتی تدریس دین و مذهب و قرآن را نوعی کار غیرشرافتمندانه می داند و به شخصیت مومن که معلم پسرش می باشد توهین می کند و در سرتاسر کتاب ، بجز فلسفه بافی و بازی فلسفی و بازی با کلمات ، و تغییر دادن مفاهیم کلمات و رفتار حق به جانب و قضاوت یکطرفه به نفع شخصیت ناباور و عاقل جلوه دادن شخصیت ناباور و احمق جلوه دادن شخصیت مومن ، نهایتا به این نتیجه می رسد که شخصیت مومن ، شرافت اش را از دست نداده !! ، و بعد از مطالعه ی این کتاب بظاهر فلسفی که پر از مغلطه و سفسطه می باشد و انسان را به روبات بی اختیار تبدیل می نماید و سعی می کند که مخاطب را اسیر افکار مسموم خود بنماید ، ،،، در نهایت به این نتیجه رسیدم :
بی طرفی در دعوای بین مومن و ناباور !!!
متاسفانه نویسنده ی کتاب " برهان علیت" یعنی ن. فخر ، گویا فراموش کرده که انسان در جمجمه اش دو تا مغز دارد که این دو مغز به شکل نیمکره هستند :
1- نیمکره ی تعقل
2- نیمکره ی تخیل
متاسفانه ایشان به شدت تعقلی و منطقی است و اصلا به احساسات و تخیلات و آن یکی نیمکره ی مغزش ، اجازه ی ظهور و بروز و قضاوت را نمی دهد و یکطرفه به قاضی رفته و فقط از عقل استفاده می کند .
گویا نمی داند که دین و مذهب ، چیزی به جز تخیل و ترس نیست و برای فهم دین باید از تخیل استفاده کرد نه از عقل و منطق
بازی با کلمات و سفسطه گری و مغلطه و جمود فکری و قطع کردن مکرر حرفهای شخصیت مومن ، در کتاب ؛ و طفره رفتن مکرر از پاسخ به سوالات منطقی شخصیت مومن ، و سو استفاده از برهان علیت بر علیه اختیار و آزادی انسان و پاداش و جزا و بهشت و جهنم و خدا و سایر مفاهیم ذهنی و تخیلی و معنوی ، و سایر مغلطه های بظاهر فلسفی این نویسنده ، باعث شد که من اصلا و ابدا گفته های او را قبول نکنم .
چندبار وسوسه شدم که این کتاب ممنوعه و به شدت فلسفی و دشوار و پیچیده و خسته کننده را آپلود کنم اما نهایتا منصرف شدم زیرا دیدم این کتاب ، نه فقط بر علم و دانش من چیزی نیفزود بلکه با فلسفه بافی و فلسفه ورزی و بازی با کلمات قلمبه سلمبه و نامفهوم فلسفی و تحریف معنای کلمات ، قصد دارد ذهن مرا بعنوان مخاطب ، مسموم کند بدون اینکه به من بعنوان یک انسان فرصت دفاع بدهد !!
لذا من ضمن اعلام بی طرفی !! نسبت به این کتاب و دعوای تخیلی بین دو شخصیت خیالی "مومن " و " ناباور" !! تصمیم گرفتم که تفاوت بین انسان بی طرف و بی مسئولیت را همینجا بیان کنم !
من نسبت به این گونه مباحث ، بی مسئولیت نیستم ، بلکه بی طرف هستم
هرچند که در همین پست ، با درهم کوبیدن نویسنده ی این کتاب و وارد کردن انواع اتهامات به او ، عملا بی طرفی را زیر پا گذاشتم !!
خب کاملا طبیعی است . زیرا طبق گفته ی ایشان ، انسان طبق برهان علیت و جبر علی ، هیچ اختیاری از خودش ندارد و تمام رفتارها و افعال انسان توسط خدا ساخته شده و خود خدا باید رفتارهای خوب یا بد انسانها ، پاسخگو باشد و بهشت و جهنم کاملا بی معنا می باشد و انسان از خودش هیچ اختیاری ندارد !!!
بنابراین من نیز بنا بر این فلسفه !! بی اختیار بودم و عملا نقدی که در بالا به ایشان وارد کردم براساس جبر علی بود و چون طبق گفته ی ایشان جبر و اختیار هردو پدیده و مخلوق خدا هستند و انسان از خودش هیچ اختیاری ندارد و بهشت و جهنم نیز کاملا بی معنا هستند ، پس من بی تقصیرم و نقدی که از ایشان کردم بر گردن من نیست ، بر گردن خدا می باشد زیرا خدا بود که به من اختیار داد که او را قضاوت کنم !!
بهرحال می خواهم بگویم که هیچکس کامل نیست و دست بالای دست بسیار است و دست خدا بالاتر از تمام دستهاست
اینجا من از فلسفه و منطق خود ایشان علیه خودش استفاده کردم !!!
+
+
من در چند پست قبلی ، ابتدا قرآن و محمد و دین اسلام را در هم کوبیدم و سپس خدا را نیز از ذهنم بیرون کردم و منکر وجود خدا شدم
خب ، این تصور در ذهن شما ایجاد می شود که لابد مطالعه ی کتابهای فلسفی ، مرا از دین و مذهب و خدا دور کرده و مرا کافر و ملحد و زندیق نموده است !!!
اما باید بگویم که اصلا اینطور نیست !!
من قبلا نیز گفته ام که خدا و دین و مذهب و کتاب آسمانی و جریان وحی ، همگی بخشی از تخیل و متافیزیک هستند و موجوداتی معنوی و ذهنی هستند که عقل انسان آنها را محکوم و نابود می کند
اما انسان می تواند در تخیلات خودش ، تمام اینها را مجددا زنده کند !
من اینبار از آن یکی نیمکره ی مغزم استفاده کردم و مجددا خدا و دین و مذهب و پیامبر و کتاب آسمانی را تایید می کنم !!!
این می تواند یک رفتار دو قطبی و غیرعقلانی و نوعی بیماری روانی باشد !
اما مهم نیست
من بلاتکلیف نیستم بلکه بی تفاوت و خونسرد هستم و در دعوای بین مردم ، و حتی در دعوای بین دو شخصیت خیالی درون یک کتاب و حتی در دعوای بین تعقل و تخیل و در دعوای بین دو نیمکره ی مغزم ، کماکان بی طرف هستم
قضاوت کردن ، واقعا سخت است .
این جمله را نیز در پایان این کتاب دیدم !!
بله ، قضاوت ، کار بسیار دشواری است و بهتر است که انسان ، بی طرف یا بی تفاوت باشد .
اما بی طرفی هرگز به معنای بی مسئولیتی و بی غیرتی نیست .
متاسفانه کلمات بار معنایی سنگینی دارند و استفاده از کلمات ، خصوصا پس از مطالعه ی این کتاب فلسفی- علمی- تخیلی ، کار بسیار دشواری است .
اما من برخلاف نویسنده ی این کتاب ، خودم را به فلسفه و بار معنایی کلمات ، مقید نمی کنم و آزادانه هرچیزی که به ذهنم بیاید ، می نویسم
این کتاب ، واقعا دشوار بود و فقط یک فیلسوف می تواند از عهده ی پاسخ به این کتاب برآید !!
هرچند که یک آدم معمولی مثل من نیز می تواند نقدهای عقلانی- تخیلی فراوانی را به این کتاب وارد کند و این نقدها می تواند درست باشند .
سو استفاده ی نویسنده ی کتاب از مفهوم کوانتوم و فیزیک کوانتوم و فلسفه و سایر مباحث علمی و عقلی و نقلی و کوبیدن تمام فلاسفه ی مسلمان و تایید فلاسفه ی کافر و بی عقل از قبیل ارسطو ، نیز نقطه ضعف دیگری است که می توان در این کتاب به آنها اشاره کرد .
در مجموع ، کتابهایی از این دست ، را نباید با عقل و بلکه باید با عقل و وهم ، مطالعه کرد یعنی باید از هردو نیمکره ی مغزمان اما با یک فاصله ی زمانی ، استفاده کرد .
من در مورد آیه ی لیس کمثله شی ، اصلا تحت تاثیر این کتاب نبودم بلکه این آیه از سالها پیش ذهن مرا درگیر کرده بود
من تناقض های درون قرآن را از سن پنج سالگی ، کشف کردم نه همین الان یا دیروز !!
من به گونه ای کاملا متفاوت ، از آیه ی لیس کمثله شیئ استفاده نمودم . گونه ای که از دوران کودکی ذهن مرا درگیر کرده بود .
بنابراین من هرگز تحت تاثیر این کتاب و سایر کتابهای ممنوعه و ضد دین و ضد خدا ، قرار نگرفته بودم و نگرفته ام و نخواهم گرفت !
در سن پنجاه سالگی ، هیچ انسانی نمی تواند افکار پنجاه ساله اش را تغییر دهد و به یک انسان دیگر و متفاوت تبدیل شود !!
من کماکان مسلمان و شیعه هستم و قرآن را دوست دارم و تلاوت می کنم و تناقض های قرآن را نیز با کمک تخیل و متافیزیک ، در ذهن خودم حل و فصل کردم !!!
بدبختانه ، علم خصوصا علم فلسفه و خصوصا فلسفه ی غرب ، بدجوری در باتلاق عقل و منطق گیر کرده است و قصد ندارد از شاخه ی درخت تخیل برای بیرون آمدن از این باتلاق کمک بگیرد
بقول یکی از کاربرها ، علم یک ماتریس است و جمود فکری دارد
من می دانم که همه چیز در این دنیا و سایر دنیاها ، نسبی است و نباید با قطعیت و اعتماد به نفس کاذب و با جمود فکری ، حرف زد
اما خب نباید سست عقیده باشیم
باید حد وسط را بکار گیریم
در دعوای بین علم و دین ، بهتر است یا بی طرف باشیم یا اینکه هردو را بپذیریم و برای نجات از تناقض ذهنی ، سعی کنیم از هردو نیمکره ی مغز و البته با یک فاصله ی ذهنی ، استفاده کنیم .
یعنی همان کاری که من انجام می دهم
بهرحال من نمی توانم کتابهای ممنوعه را آپلود کنم زیرا می ترسم میلیونها انسان و خصوصا بچه هایی که به مدرسه یم روند را از راه بدر و گمراه و منحرف کنم .
لذا برای جلوگیری از انحراف فکری کودکان و نوجوانان و جلوگیری از شستشوی مغزی مردم و خصوصا کودکان و جلوگیری از تشویش اذهان عمومی ، از آپلود کردن کتابهای ممنوعه و ضد دین و ضد مذهب و ضد خدا ، پرهیز می کنم
در دعوای بین فلاسفه و دانشمندان یا بین علمای دین و فلاسفه ، یا بی متدینین و کافرین ! سعی می کنم بی طرف باشم
دین و مذهب و خدا و روز قیامت و فرشته و جن و جبر و اختیار و برهان نظم و برهان علیت و تناقض های درون کتابهای مذهبی و عقل و منطق و احساس و تخیل و سایر مفاهیم ، را با کمک هردو نیمکره ی مغزم تفسیر و تحلیل می کنم
سعی می کنم در دعوای بین خدا و انسان نیز ، بی طرف باشم !
روز قیامت نیز در دعوای بین اهل بهشت و اهل جهنم ، یا در دعوای بین انسانها و خداوند ، من رسما موضع بی طرفی خودم را اعلام خواهم کرد و برایم فرقی نمی کند که خدا مرا به قعر جهنم بیاندازد یا در بهشت جای دهد !!
من کماکان برهان نظم و برهان علیت را قبول دارم اما سعی نمی کنم از این دو برهان بر علیه خداوند و واجب الوجود استفاده نمایم و کلمات قلمبه سلمبه ی فلسفی را به زور در مغز مردم فرو کنم و احساس پیروزی و قدرت بنمایم !!!!
از نظر من ، شخصیت " ناباور" در کتاب " برهان علیت " نوشته ی ن . فخر ، شکست خورده بود و یکی از بزرگترین نشانه های شکست او نیز همین طفره رفتن از پاسخ به سوالات عقلی و منطقی شخصیت "مومن " و استفاده از فلسفه ی و سفسطه و مغلطه و بازی با کلمات ، و قیافه ی حق به جانب گرفتن و قضاوت یکطرف کردن و اعمال دیکتاتوری و نابود کردن تخیل و احساسات و اختیار ، می باشد
من ، برنده ی این مناظره را ، شخص " مومن " اعلام می کنم
زیرا همان عقل و منطق به ما می گوید : یک درصد احتمال بده که روز جزا و بهشت و جهنم در کار باشد و ما بابت اعمال و رفتارمان پاسخگو خواهیم بود .
بواسطه ی همان یک درصد هم که شده ، باید احتیاط کنیم و از کوبیدن خداوند و دین و مذهب و انکار معاد و توهین به مقدسات و اعتقادات مردم ، دست برداریم
عقل به ما می گوید :
خواهی نشوی رسوا ، همرنگ جماعت شو
هرگز نمی توانیم با یک جماعت شش میلیاردی که همگی مذهبی ( یهودی- مسیحی-مسلمان-بودایی-برهمایی-بابی-بهایی-شیعه-سنی-زرتشتی-مانوی-مزدکی-میترایی و... ) می باشند درگیر بشویم !!
بیش از دو سوم جمعیت کره ی زمین ، یا خدا را قبول دارند اما دین ندارند یا دین دارند اما خدا را قبول ندارند یا هردو باهم را قبول دارند !!!
بنابراین جنگیدن با بیش از دو سوم جمعیت کره ی زمین که همان جماعت می باشند ، خلاف عقل و منطق است .
نه فقط تخیل ، بلکه حتی تعقل نیز به ما می گوید که دین و متافیزیک و خدا و پیامبر و ... را نباید یک معمای حل نشده و خرافاتی در نظر گرفت و باید یک درصد احتمال بدهیم که شاید اینها درست باشند !
یعنی اینجا هردو نیمکره ی مغز انسان ، به نفع دین و مذهب ، رای صادر می کند و در این دادگاه تجدید نظر ، که دین علیه کفر تشکیل داده است ، قاضی دادگاه که همان مغز انسان است و از تخیل و تعقل بصورت همزمان و با اندکی فاصله ی زمانی ، استفاده می کند ، رای نهایی را به نفع دین و بر علیه کفر صادر می کند .
من نیز در یک دادگاه شخصی و خیالی ! که دادگاه تجدید نظر می باشد ، مجددا خدا و قرآن و محمد و دین و مذهب و تمام ادیان و مذاهب و پیامبران واقعی یا جعلی را ، تبرئه می نمایم
رای نهایی دادگاه تجدید نظر خیالی ! :
هرچیزی که خیالی و متافیزیکی و خلاف عقل باشد از جمله دین و مذهب و اعتقاد به زندگی پس از مرگ ، می تواند صحیح باشد و بنابراین ، علم و فلسفه باید سعی کند با دین و مذهب آشتی نماید تا مردم دچار تشویش ذهنی نشوند و دنیا به میدان جنگ تبدیل نگردد
مردم این اختیار را دارند که در دعوای بین دین و علم ، هرکدام را که خواستند یا هردو را قبول نمایند
زیرا شواهد ثابت می کند که انسان می تواند همزمان ، هم دیندار و مذهبی باشد و هم دانشمند و مخترع و کاشف و فیلسوف و متفکر و هم می تواند جبری باشد و هم اختیاری
و البته پیشرفت هرگز به مانعی بنام دین برخورد نمی کند زیرا دین هرگز دشمن پیشرفت و علم نیست بلکه این علم است که دچار توهم شده و خیال می کند دین دشمن او می باشد !!
در حالیکه دین و مذهب هرگز هیچ دشمنی با علم و دانش و پیشرفت ندارد
دین و مذهب اگر واقعی باشد نه فقط مانع تفکر و عقلانیت و آزادی بیان نیست بلکه انسان را به تفکر و کسب دانش و تخصص و علم و آزادی بیان نیز دعوت و تشویق می کند
لااقل ، قرآن اینگونه است که مدام انسان را به تفکر و تعقل و آزادی تشویق می کند .
تضادها و تناقض های درون قرآن و حتی کتاب فرقان الحق و تورات و انجیل و سایر کتابهای آسمانی و زمینی را می توانیم در ذهن خودمان حل و فصل کنیم
تناقض های درون کتاب " برهان علیت " نیز قابل تفسیر و قابل حل و فصل هستند و ما می توانیم هم مومن باشیم و هم ناباور !!!
خیال نکنید که نمی توانید نقدی منصفانه و مودبانه و عقلانی علیه کتاب " برهان علیت " و سایر کتابهای ممنوعه بنویسید !
خیر ! شما می توانید بهترین نقدها را علیه این کتابها بنویسید و نویسندگان این کتابها را به روشی دوستانه به اشتباهاتی که مرتکب شده اند واقف نمایید.
هیچ نوشتاری خالی از اشتباه نیست و کتاب " برهان علیت" نوشته ی ن. فخر نیز از اشتباه و سفسطه و مغلطه و فلسفه یازی و بازی با کلمات ، خالی و مبرا نیست .
پس این کتاب را نیز می توانید با کمک تعقل و تخیل ، یعنی استفاده از هردو نیمکره ی مغز ، نقد کنید و به این داستان خیالی اما جنجالی فلسفی ، پاسخ دهید .
کما اینکه ، شخصی آمد و کتاب " آیات رحمانی" را در پاسخ به کتاب "آیات شیطانی " ، نوشت که من هردو کتاب را دانلود کردم تا بعدا مطالعه نمایم !!
هیچ کتابی نیست که نتوانیم او را نقد کنیم و هیچ انسانی ، حرف اول و آخر را نمی تواند بزند .
من عمدا از لغت "او" برای اشیای بی جان استفاده می کنم تا به آنها شخصیت بدهم !!
کاری که نویسنده ی کتاب " برهان علیت " ، آنرا اشتباه می داند و مدام سعی می کند از خدا تحت عنوان لغت "آن" استفاده کند تا این تصور باطل را در ذهن من و شما فرو کند که خدا ، شیئ است و نمی تواند صفات انسانی داشته باشد
غافل از اینکه خدا ، گرچه واجب الوجود است و تغییر نمی کند ، اما علم و حلم و شنوایی و بینایی و سایر صفات خداوند ، بر وزن فعیل و فعول می باشند
هر صفتی که بر وزن کلمات "فعیل" یا "فعول" باشد ، به معنای این است که مشمول گذر زمان نمی شود و مختص خداوند است و هرگز به صفات انسانی شباهت ندارد .
اینکه خداوند ، شنوا و بینا می باشد یعنی از روز اول و از ازل تا روز آخر و تا ابد ، شنوا و بینا بوده و هست و خواهد بود
اینکه خدا خشمگین یا مهربان است یعنی از روز ازل تا ابد چنین است .
صفات انسانی که قرآن به خداوند نسبت می دهد ، صفات ازلی- ابدی هستند و هیچ تغییری در ذات خداوند ایجاد نمی کنند و مشمول گذر زمان یا هیجان یا احساس نمی شوند و از همان روز اول ، در خداوند ، چنین صفاتی وجود داشته است و کم یا زیاد نشده است .
اینکه قرآن می گوید خداوند شنوا و بینا می باشد یعنی از روز اول چنین بوده است نه اینکه الان اینطوری شده باشد .
درواقع ، خداوند همه چیز از جمله گذشته و حال و آینده و دنیا و آخرت را می دیده و می شنیده است و ذره ی به این صفات اضافه یا از آن کم نشده است .
هیچ چیزی به صفات خداوند ، اضافه یا از آن ، کاسته نمی شود .
صفات خداوند ، صفاتی ازلی-ابدی و ثابت و یکسان و همیشگی هستند و به زمان و گذر زمان ربط ندارند و در ذات خداوند هیچ تغییری ایجاد نمی کنند .
در مجموع می توانیم این کتاب را به راحتی آب خوردن نقد کنیم .
نویسنده ی این کتاب و سایر کتابهای ضد دین ، باید یاد بگیرند که برای فهم مفاهیم پیچیده ی فلسفی و علمی و دینی و عقلانی و نقلانی ، باید از تمام مغزشان یعنی از عقل و خیال باهم استفاده کنند و صرفا عقلی یا صرفا خیالی نباشند .
بجای این داستانهای بی ارزش وبی هویت و ویرانگر که موجب نابودی عقاید انسانها می شود باید کار بهتری انجام دهیم و از بازی با کلمات و فلسفه بازی و نقد صرفا عقلانی دست برداریم .
باید منعطف باشیم و از جمود فکری و قضاوت یکطرفه خودداری نماییم .
بهتر است که در این مباحث و دعواهای ذهنی و خیالی ، بی طرف باشیم و به زندگی مان برسیم .
می توانیم خداوند را کماکان در تخیلات همیشگی مان جای بدهیم و من الان مجددا خداوند را در تخیلات خودم جای دادم !!
گرچه خداوند ، بی نهایت است اما بخش بسیار کوچکی از او می تواند در تخیل یا حتی در تعقل ما انسانها در قالب یک انسان نورانی و زیبا و معنوی ، جای بگیرد .
اینکار هرچه باشد ، از کفر و بی دینی بهتر است .
همان عقل به ما می گوید :
برای خودت دشمن درست نکن و با اعتقادات مردم کاری نداشته باشد و بگذار مردم زندگی و عبادت خود را داشته باشند
ایده :
آشتی کردن با دین و خدا و تظاهر به دینداری حتی اگر بصورت ریا و نفاق باشد !
استفاده از هردو نیمکره ی مغز یعنی تعقل و تخیل برای رفع معمای وجود خداوند
اعلام بی طرفی در دعوای بین مومن و کافر
+
وبلاگ وحیدمی ، در دعوای بین موجودات و مخلوقات ، رسما اعلام بی طرفی می کند و البته این بی طرفی هرگز به معنای بی مسئولیتی وبی غیرتی نیست .
بلکه برای ایجاد صلح و پرهیز از جنگ است
اگر احساس می کنید که این پست و پستهای ماقبل و مابعد این وبلاگ ، بسیار طولانی و کسل کننده هستند ، پس کتاب " برهان علیت " نوشته ی نون . فخر را دانلود و مطالعه کنید تا بفهمید که چه چیزی ، بیشتر، شما را خسته و بی حوصله و کسل و خواب آلود و عصبانی می کند :
کتاب برهان علیت
یا
وبلاگ وحیدمی
کدامیک ؟؟!!
شاید در آینده ، این کتاب کسل کننده و خواب آور را برای شما ، آپلود کنم !!
تا بعد!!!