vahidmy

وبلاگ شخصی وحید محمدی

vahidmy

وبلاگ شخصی وحید محمدی

وحیدمی

وبلاگ شخصی وحید محمدی . یک تایپیست که عاشق علم و تجربه است.


آدرس وبلاگ وحیدمی :

Home Page


https://vahidmy.blog.ir

+


Archive

آرشیو و بایگانی وبلاگ وحیدمی

https://vahidmy.blog.ir/archive

+


نقشه وبلاگ وحیدمی:

Sitemap

https://vahidmy.blog.ir/sitemap.xml

+

خوراکخوان وبلاگ وحیدمی

Feed

RSS

https://vahidmy.blog.ir/rss

+

آدرس مورد استفاده خزنده ها روباتها و موتورهای جستجوگر

Robot

https://vahidmy.blog.ir/robots.txt


+

مشخصات وبلاگ وحیدمی:


ساعات انتشار پست جدید وبلاگ :

بیست و چهار ساعته

وضعیت انتشار پست : نامنظم . در طول شبانه روز و در صورت صلاحدید ؛ پست جدید منتشر می کنم.


نام مدیر : وحید محمدی

گونه : وبلاگ شخصی با آدرس اختصاصی و محتوای عمومی

ژانر : تمام ژانرها

کاربرد : همه منظوره

هدف وبلاگ : به اشتراک گذاشتن دانش و تجربه با مردم و پرداخت زکات علم

مقصد مدیر وبلاگ : کسب رضای خداوند .

جنس وبلاگ : وبلاگ شخصی

تاریخ تاسیس : تیر 1398 خورشیدی



موضوعات وبلاگ : تمام علوم و فنون و مسائل مختلف در تمام زمینه


کپی برداری از مطالب وبلاگ وحیدمی به شرط لینک دادن به آدرس اصلی وبلاگ با دامنه vahidmy.blog.ir ، بلامانع و آزاد است . با خیال راحت ، کپی برداری نمایید . هیچگونه کپی رایت و انحصار برای وبلاگ وحیدمی ، وجود ندارد .

بروزرسانی:

وبلاگ وحیدمی منحصرا توسط سایت بلاگ دات آی آر به آدرس blog.ir میزبانی می شود . بنابراین بجز دامنه vahidmy.blog.ir سایر دامنه ها جعلی و فیک و خطرناک هستند .
برای مشاهده نکات جدید و ترفندهای امنیتی لطفا به آدرس زیر مراجعه فرمایید:

https://vahidmy.blog.ir/post/1



آدرس وبلاگهای تخصصی :

https://spasm.blog.ir

https://fasmy.blog.ir

https://binasm.blog.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
مطالب پربحث‌تر
  • ۰۱/۰۴/۱۱
    adc
نویسندگان
پیوندها

پاسخ به شبهات آخرالزمان بخش اول

سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۴، ۱۱:۲۲ ب.ظ



به نام خدا


پاسخ به شبهات آخرالزمان بخش اول



از این پست به بعد قصد دارم به تعدادی از شبهات آخرالزمان در که در ذهن تک تک ما انسانها شکل گرفته است پاسخ بدهم 



برخلاف آخوندها و خشکه مقدس ها که شبهات را رد و نقض می کنند ، من هرگز این شبهات را بصورت یکطرفه رد نمی کنم بلکه بصورت عقلانی و دوطرفه ، پاسخ می دهم . 



رد شبهه یعنی اینکه شخص رد کننده خیال می کند علامه ی دهر است و به واسطه ی یک سواد ناقص حوزوی و چند تا کتاب و سخنرانی ، خیال می کند می تواند عقاید و شبهات هزار ساله را در هم بکوبد و طرف مقابل را قانع کند . 



اما این افراد اصلا در زمان خودشان زندگی نمی کنند و افکارشان به 1400 سال پیش برمی گردد یعنی در زمان گذشته سیر و سیاحت می کنند و جمود فکری دارند و اصلا اوضاع و شرایط زمان حال و آینده را در نظر نمی گیرند.


 


لذا با تعصب و تکبر و خودشیفتگی سعی در رد شبهات دارند . 



درنتیجه شبهات همچنان به قوت خود باقی می مانند و هرگز برطرف نمی شوند . 



رد شبهات دینی ، یک اشتباه رایج است که در قشر مذهبیون و روحانیون و آخوندها  ، بکار می رود و عملا چیز جدیدی از این گروه ندیدیم . 




همان حرفهای خشک و کلیشه ای 1400 سال پیش را به ما تحویل می دهند و هزاران سوال در ذهن ما کماکان بی جواب باقی می ماند . 




بعد اینکه اینها انتظار دارند مردم کل کره ی زمین هدایت شده و مومن و مسلمان و شیعه شوند !!!




من شبهات و پاسخ به آنها را در قالب سوال و جواب مطرح می کنم تا به شیوه ای جدید و ساده و منعطف ، به سوالاتی که در ذهن مردم می باشد پاسخی مناسب بدهم . 




این پاسخ ها همگی از ذهن خودم هستند و هرگز حرفهای دیگران را کورکورانه  تقلید و تکرار نمی کنم . 




شبهه  : آیا خدا وجود دارد ؟؟



جواب : بله . خدا وجود دارد 




شبهه  : اگر خدا وجود دارد پس چرا ما نمی توانیم با هیچکدام از حواس پنجگانه یعنی بینایی و بویایی و چشایی و شنوایی و لامسه ، او را درک کنیم یا با او ارتباط برقرار کنیم ؟؟؟




جواب : زیرا خدا یک موجود معنوی است . مثل اخلاق یا مثل هوش یا مثل عقل یا مثل فکر و تخیل یا مثل احساسات و عواطف یا مثل حس ششم یا مثل تله پاتی و ذهن خوانی یا مثل پیشگویی حوادث آینده یا مثل صفات اخلاقی از قبیل خوشحالی و عصبانیت و تعجب و حسادت و حسرت و امیدواری و  شخصیت و عادت و خلق و خو و   سایر چیزهای مشابه . 



هروقت که ما توانستیم این موجودات معنوی را با کمک حواس پنجگانه درک کنیم ، آنگاه خدا را نیز توانسته ایم به همین شکل درک کنیم . 




اما وقتیکه ما این موجودات معنوی را بدون استفاده از حواس پنجگانه و بصورت ذاتی و درونی حس می کنیم و درک می نماییم ، خدا را نیز می توانیم بصورت ذاتی و غریزی و فطری درک کنیم  .



وقتیکه ما موجودات معنوی مثل هوش و شخصیت را که با هیچکدام از حواس پنجگانه قابل درک نیستند را بصورت ذاتی و فطری و غریزی ، درک می کنیم و به وجود آنها اعتقاد داریم پس به شکل مشابه ، می توانیم وجود خدا را نیز که یک موجود معنوی است درک کرده و او را قبول کنیم و اثبات نماییم . 




شبهه : اما این چیزها هیچکدامشان خالق نیستند و همگی مخلوق هستند درحالیکه خدا مدعی است که خالق همه چیز و همه کس هست ..




اگر خدا همه چیز و همه کس را آفریده پس خودش توسط چه کسی آفریده شده است ؟؟؟




جواب : ما از مخلوق به خالق می رسیم . 




پیامبر اسلام فرمودند :


من عرف نفسه فقد عرف ربه 


هرکس که خودش را بشناسد خدایش را نیز شناخته است 




وقتیکه ما این مخلوقات معنوی را شناخته ایم و به وجود آنها اعتقاد داریم می توانیم با کمک همین ها و البته با کمک تخیل ، وجود خدا را نیز اثبات کنیم 




اما اینکه اگر خدا همه چیز را آفریده پس خودش توسط چه چیزی آفریده شده است ، اینگونه پاسخ داده می شود :




تمام موجودات معنوی ، انرژی هستند که در قرآن بجای انرژی از لفظ  " نور " استفاده می شود . 




آیه ی نور در سوره ی نور :


ا... نور السماوات و الارض 



یعنی خدا انرژی حاکم بر آسمانها و زمین است . 



دنیا از دو چیز ساخته شده است :


الف - ماده 


ب- انرژی 



ماده یا انرژی هرگز از بین نمی روند بلکه به یکدیگر تبدیل می شوند 



یعنی ماده به انرژی و انرژی به ماده تبدیل می شود . 




ما یک ماده ی تاریک و یک انرژی تاریک نیز داریم 




گرچه این دو جزو مباحث نجوم حرفه ای و مدرن است و به بحث ستارگان و نیروهای مابین ستارگان ربط دارد اما ما می توانیم با کمک نیروی تخیل ،  خدا را به انرژی تاریک تشبیه کنیم . 



یا به ترکیبی از انرژی تاریک و ماده ی تاریک 




این انرژی که حاکم بر کل جهان است هرگز توسط انرژی یا ماده ی دیگری خلق نشده است بلکه از روز  اول وجود داشته است . 



یعنی ازلی بوده است . 



خاصیت این جهان و سایر جهان ها این است که هرگز نابود نمی شوند و از روز اول نیز وجود داشته اند . 




خدا همان انرژی حاکم بر کل جهان است که خودش از قدیم بوده است و توسط هیچکس خلق نشده است. 




سپس این انرژی یعنی خدا ، سایر انواع انرژی و انواع ماده را خلق کرد 





درواقع ، خدا همان نور است و نور نیز یکی از انواع انرژی است . 




البته نور دیده نمی شود . یعنی اگر از اتمسفر زمین خارج شویم ، همه جا تاریک است و خورشید به شکل یک ستاره ی درخشان دیده می شود که اطرافش کاملا تاریک است . 




اما خدا این نور خورشید نیست بلکه انرژی تاریک است یعنی انرژی که کل جهان هستی را آفریده است . 




این انرژی ذاتا از قدیم بوده است و توسط  هیچ چیز دیگری خلق نشده است . 




برای فهم این موضوعات ، عقل کافی نیست و باید از تخیل نیز استفاده کرد . 




یعنی باید از هردو نیمکره ی مغزمان استفاده کنیم 




عقل از فهم ماهیت خدا ، عاجز است و تخیل نیز گرچه حد و مرز نمی شناسد و بی نهایت است اما به تنهایی نمی تواند وجود خدا را اثبات کند 




بنابراین وجود خدا فقط زمانی برای ما اثبات می شود که تعقل و تخیل را با هم بکار گیریم یعنی از هردو نیمکره ی مغزمان ، استفاده نماییم . 



استفاده همزمان از هردو نیمکره ی مغز به شرط برقراری یک فاصله ی زمانی کوتاه مثلا در حد چند ثانیه ، موجب رفع این شبهات می شود .




اگر هرکدام از این دو موجود معنوی یعنی تخیل و تعقل را به تنهایی بکار گیریم ، از درک خدا عاجز می شویم  و حتی وجود خدا را  انکار می کنیم . 




اینجاست که من مجددا تاکید می کنم که از هردو نیمکره ی مغز یعنی نیمکره ی عقل و نیمکره ی تخیل ، استفاده نماییم  تا بتوانیم وجود خدا را لااقل برای خودمان اثبات کنیم 




شبهه : اما قرآن پر از تناقض و تضاد است و مثلا می گوید :



لیس کمثله شیئ : یعنی هیچ موجودی به خدا شباهت ندارد و درواقع یعنی خدا به هیچ موجود مادی یا معنوی حتی انرژی ، شباهت ندارد 



پاسخ : اما در ادامه  می فرماید : و هو السمیع البصیر 



در حالیکه او شنوا و بینا می باشد . 



این یعنی اینکه خدا گرچه ظاهرا نه در تعقل جای می گیرد و نه در تخیل ، اما با اینحال ، شنونده و بیننده است . 




یعنی خدا را باید به عنوان موجودی تصور کنیم که اگرچه ظاهرا به هیچ موجود دیگری شباهت ندارد اما توانایی دیدن و شنیدن را دارد . 



این با آیه ی ا... نورالسماوات و الارض ، در ظاهر تناقض دارد . 



اما باید دانست که این تناقض های درون قرآن ، نیاز به رمزگشایی دارند 



برای رمزگشایی قرآن باید قرآن را مهندسی معکوس کرد . 



یعنی باید از تعقل و تخیل استفاده نمود . 



قرآن،  ظاهرش زیبا و باطنش عمیق و عجیب و پراز تناقض است . 




این تناقض ها را نمی توانیم با عقل ، حل و فصل کنیم و باید در کنار عقل ، از تخیل نیز بهره ببریم . 




ضمن اینکه هر آیه از قرآن توسط آیه یا آیاتی دیگر از قرآن ، تفسیر می شود .




بسیاری از صفاتی که قرآن به خداوند نسبت داده است جنبه ی تمثیل و رمز و اشاره و استعاره و ایهام دارد 




یعنی شما باید با صنایع ادبی آشنا باشید و بر زبان و ادبیات مسلط باشید تا بتوانید این تمثیل ها و استعاره ها و ابهامات و تناقض ها را درک کنید .

 



هر زمان که توانستیم تناقض های درون قرآن را با کمک خود قرآن و البته با کمک تعقل و تخیل و زبان و ادبیات و سایر علوم ، درک کنیم آنگاه وجود خدا را نیز به درستی درک کرده ایم . 



شبهه :


اما بازهم نمی توانیم موجودی که به هیچ چیزی حتی قرآن شباهت ندارد را قبول کنیم . گویا انکار خدا بسیار ساده تر و راحت تر از اثبات خدا می باشد . 



جواب :


ظاهرا همینطور است و ما خیلی راحت می توانیم خدا را انکار کنیم و خودمان و بقیه مردم را نجات دهیم و وقت خودمان و مردم را نگیریم . 



اما بهرحال اینکه بگوییم جهان هستی خود بخود بوجود آمده است کاملا  خلاف عقل و منطق است . 




جهان هستی یک  خالق دارد که آن خالق همان خدا می باشد. 



خالق جهان هستی ، همان انرژی حاکم بر کل جهان است. 





یعنی چیزی شبیه به انرژی تاریک 




ضمن اینکه تشبیه کردن خدا به انرژی،  اصلا در تضاد با  آیه  "لیس کمثله شیئ" ،  نیست . 




زیرا اگر قرار باشد خدا به هیچ موجود معنوی و مادی شبیه نباشد که  در این صورت ، خدا  اصلا قابل درک نیست و براحتی حتی توسط مسلمانان ، انکار می شود . 




منظور از لیس کمثله شیئ ، این نیست که خدا به هیچ چیزی شباهت ندارد !!




بلکه منظور این است که خدا به چیزهای مادی و ملموس و متعارف که ما می شناسیم ، شباهت ندارد . 




وگرنه خدا که یک موجود کاملا معنوی است براحتی به انرژی حاکم بر جهان هستی ، شباهت دارد . 




زیرا اگر وجود خدا را بصورت چشم بسته و پیشفرض و طبق عادت همیشگی ، قبول کنیم مجددا این چرخه ی معیوب ذهنی تکرار شده و ما را سردرگم و گیج می کند . 





ما مجبوریم خدا  را به چیزی که قابل فهم  و قابل درک است تشبیه کنیم و گرنه تمام مردم جهان ، خدا را انکار خواهند کرد . 





وقتیکه من می گویم خدا انرژی حاکم بر کل جهان است و جهان را خلق کرده و خودش از روز اول بصورت انرژی وجود داشته و هرگز خلق نشده است ، درواقع قصد دارم این شبهه که اگر خدا همه چیز را خلق کرده پس خودش توسط چه کسی خلق شده  است را ، پاسخ بدهم . 




شبهه :  اما این انرژی حاکم بر کل جهان نیز خودش یک مخلوق است در حالیکه ما می گوییم که خدا خالق و واجب الوجود است 



جواب :  با توجه به آیه ی نور در سوره ی نور ، اثبات می شود که خدا نور است . نوری که توسط هیچ نور دیگری خلق نشده است و ازلی بوده است . 



خب نور همان انرژی است دیگه !!!



این نور یا انرژی حاکم بر جهان ، بصورت ذاتی از همان قدیم وجود داشته است و هرگز خلق نشده است . 




شبهه : من که پاک گیج شدم . این نور یا انرژی چطوری بوجود آمده است ؟؟؟ 


از طریق یک انرژی دیگر یا از طریق یک ماده ؟؟؟




جواب :   هیچکدام  . این نور ، همان روح و نفس کل جهان است 



خداوند ، نور و انرژی و روح و نفس و نیروی محرکه ی کل جهان است . 




شبهه  : اما دین اسلام چنین می گوید : و خدا بود و دیگر هیچکس نبود و سپس خدا دنیا را آفرید و سپس موجودات و مخلوقات را آفرید و سپس انسان را با کمک قانون کن فیکون ، به شکل یک موجود جدید ( و نه از نسل میمون یا هم نسل با میمون ) ، آفرید !!




جواب :  این حدیث معروف ، در حد درک عرب بادیه نشین 1400 سال پیش است نه در حد فهم مردم متمدن و با سواد و تحصیلکرده ی امروز و فردا 





شواهد محکم علمی ثابت کرده است که دنیا از همان روز اول بوده است اما فعلا میزان 14 تا 16 میلیارد سال نوری را به عنوان سن جهان تعیین کرده اند اما همینکه هنوز به نقطه ی بیگ بنگ نرسیده اند ثابت می کند که دنیا از همان روز اول وجود داشته است .

 


بنابراین بیگ بنگ یا کن فیکون اولیه ، اصلا وجود نداشته است . 



بنابراین تا روز قیامت نیز نمی توانیم نقطه ی بیگ بنگ را پیدا کنیم . 



زیرا جهان ، بی نهایت بزرگ و وسیع است . 




از طرفی دیگر ، جهان تاریخ تولد ندارد و از روز اول وجود داشته است 




همچنین جهان ، از ترکیب ماده و انرژی ساخته شده است . 




همچنین یک انرژی جهانی بر کل ساختار جهان ، حکمفرما می باشد . 




خب این انرژی که بر کل ساختار جهان ، حاکم است ، همان خدا می باشد . 




خداوند هرگز جهان را خلق نکرده است زیرا خداوند خودش ذاتا ، انرژی حاکم بر جهان است . 





آیه ی کن فیکون در سوره ی مریم و سایر سوره های قرآن نیز فقط یک  تمثیل و استعاره است وگرنه انسان و میمون ، برطبق شواهد و مدارک محکم علمی و براساس علم ژنتیک و سایر شواهد و اسناد ،  جد مشترک داشته اند که حدود هشتاد میلیون سال پیش زندگی می کرده است و هنوز هم زندگی می کند . 



هم انسان  و هم میمون  همگی فرزندان مشترک موجوداتی است که به آنها  " نخستی سانان " یا "نخستی ها" یا "پریمات" ، گفته می شود :



"نخستی سانان" یا "پریمات" ، بعنوان جد مشترک بین انسان و میمون :



https://en.wikipedia.org/wiki/Primate




https://fa.wikipedia.org/wiki/نخستی-سانان



از دوره ی کرتاسه تا به امروز . 



این ، فرگشت و فرضیه داروین را تایید می کند . ظاهرا فرگشت بر خلاف کتب مقدس و خصوصا قرآن است . 




اما باید دانست که کتب مقدس همگی از کتب افسانه های تمدن سومر در عراق ، کپی برداری شده اند یا مثل ده فرمان حضرت موسی ، یک لوح حاوی زبان مصر باستان بوده که در یکی از مقبره ها وجود داشته و حضرت موسی آنرا بعنوان کلام خدا معرفی کرده است . 



تورات و انجیل ، یک کپی از روی همین لوح های تمدن های مصر باستان و ایران باستان می باشند . 




قرآن نیز درواقع نوعی بازنویسی از روی تورات و اوستا و انجیل و کتابهای اسطوره ای هند باستان  می باشد .


 


یعنی می خواهم بگویم که قرآن و تورات و انجیل ، هرگز کلام خدا نیستند . 




زیرا اولا خدا هرگز یک موجود زنده نیست که کلام داشته باشد و ثانیا تحریف تورات و انجیل و تناقض های درون قرآن به ما ثابت می کند که تمام ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیی ، ساخته ی ذهن بشر هستند . 





یعنی خدا یک موجود تخیلی است که در تخیلات و اوهام انسان وجود دارد و به همین دلیل است که اثبات وجود خدا ، بی نهایت دشوار است . 




کتب آسمانی همگی کتابهایی زمینی هستند و هیچ کمک خاصی به درک ماهیت خدا نکرده اند . 




خود آخوندها در پاسخ به تناقضات قرآن ، اعتراف می کنند  که قرآن شان نزول دارد و آیاتش مطابق با حوادث 1400 سال پیش و شهرهای مکه و مدینه ، نازل شده است. 




خب همین اعتراف آخوندها به اینکه قرآن شان نزول دارد و فقط برای مردم مکه و مدینه و برای 1400 سال پیش نازل شده است ، ثابت می کند که قرآن هرگز یک کتاب آسمانی و جهانی نیست و هرگز به تمام کره ی زمین و تمام انسانها و تمام زمانها   ، تعلق و ارتباط ندارد و فقط در همان 1400 سال پیش محصور شده است. 



بنابراین ، اثبات وجود خدا نه از طریق قرآن و نه از طریق احادیث و روایات ، کار درستی نیست . 




ما فقط درصورتی می توانیم کتب آسمانی و خصوصا قرآن را بعنوان وحی قبول کنیم که فقط از قدرت تخیل استفاده کنیم  وگرنه مطابق با عقل و علوم مختلف ،  کتب آسمانی درواقع فقط نوع کپی برداری از روی اساطیر قدیمی مصر و ایران می باشند و هرگز کلام خدا نیستند . 




زیرا خدا موجود زنده نیست که بتواند حرف بزند و کلام داشته باشد . 



خدا انرژی حاکم بر کل جهان است و انرژی نیز هرگز حرف نمی زند !!




این صفات انسانی که در کتب مقدس و خصوصا در قرآن،   به خدا داده شده است از جمله سمیع و بصیر و علیم بودن ، همگی استعاره و ایهام و تشبیه است . 




وگرنه خدا که انسان نیست که این صفات انسانی را داشته باشد . 




خدا یعنی انرژی ، و انرژی هیچگونه صفت انسانی ندارد . 



اینها همگی تمثیل و صنایع ادبی و تخیل هستند . 



اثبات خدا تقریبا محال و غیرممکن است مگر بصورت یک موجود تخیلی یا همان انرژی حاکم بر جهان یا همان  نور روشنی بخش آسمانها و زمین !!




شبهه : اما در این پاسخ ، چندین جا به تناقض بر می خوریم 



این تناقض ها را چگونه پاسخ می دهید ؟؟



جواب : کل ادیان و مذاهب ، سرتاسر پر از تناقض و تضاد هستند . 



دین و مذهب فقط یک خرافات و توهم و تخیل و ناشی از ترس است . 



خدا نیز یک موجود تخیلی است . 



قرآن و تورات و انجیل نیز کتابهای زمینی هستند و پر از تناقض و تضاد و صنایع ادبی هستند . 



لذا اثبات خدا فقط از طریق تخیل و توهم ، امکان پذیر است . 


به همین دلیل است که پاسخ بالا ، دچار تناقضگویی شد !!



زیرا پاسخ بالا سعی دارد که دین و مذهب را که پر از تضاد و تناقض است ، تفسیر کند  لذا خودش نیز به تناقض می افتد !!



این یعنی اینکه دین و مذهب ، فقط خرافات و تخیلات و تناقض های ذهن انسان می باشند . 




سوال: آیا خدا زاییده ی تخیل ما انسانها می باشد یا انرژی  حاکم بر کل جهان یا نور روشنی بخش آسمانها و زمین است یا اینکه به هیچ چیزی شباهت ندارد ؟؟؟!!!



جواب :


خدا بطور پیشفرض ، همان موجود تخیلی است که در ذهن انسان است اما این خود خدا نیست بلکه تصویری از خداست که در تخیلات انسان قرار می گیرد وگرنه خدا همان انرژی حاکم بر جهان است که در قرآن از او بعنوان نور روشنی بخش آسمانها و زمین یاد شده است . 




یعنی خدا نور آسمانها و زمین است اما بازتاب او در تخیلات انسان ، نمایان و آشکار می شود . 




شبهه : آیا انسان طبق قانون کن فیکون و بصورت یک مخلوق جدید و بصورت ناگهانی  خلق شده یا از ازدواج بین موجودات فرازمینی و میمونها ، و به تدریج و در طول زمان ، ایجاد شده است 




جواب :  انسان و سایر مخلوقات ، هرگز طبق قانون کن فیکون و به صورت ناگهانی ، خلق نشده اند بلکه از همدیگه نشات گرفته اند و خلقت انسان و سایر موجودات ، به صورت تسلسل و در پی هم و کاملا تدریجی و براساس نظریه فرگشت داروین ، و طی پانصد میلیون سال ،  انجام شده است . 



نخستین موجود زنده ، حدود پانصد میلیون سال پیش ، از فرگشت باکتری بوجود آمد . 



البته باکتری خودش شخصا از طریق شهابسنگ و حدود دو میلیارد سال پیش به کره ی زمین وارد شد !!




علم ژنتیک که زیرمجموعه ی علم زیست شناسی می باشد ،  ثابت کرده که میان انسان و شامپانزه ، 99 درصد اشتراک ژنتیکی وجود دارد و شامپانزه ها ، بسیاری از کارهای انسان را می توانند انجام دهند از جمله :



محاسبات ریاضی 


تفکر 


ساخت ابزار برای شکار حیوانات



پیدا کردن راهکار برای حل مشکلات 



زبان آموزی 



حل تست هوش 



درک مرگ و فرایند قبل از مرگ 



احترام به جنازه ی یکدیگر پس از مرگ یکی از آنها 



عزاداری برای اموات یکدیگر 



عدم جشن و شادی تا مدت یک هفته پس از مرگ هر کدام از شامپانزه ها 



شناخت کامل شخصیت خودشان در آینه 



یعنی اگر شامپانزه یا هرنوع میمون ، اعم از گوریل ، جلوی آینه قرار گیرد فورا خودش را می شناسد و می داند که موجود درون آینه ، خودش می باشد لذا به آینه حمله نمی کند 



اما سایر حیوانات که هوش کمتری نسبت به میمون ها دارند ، خیال می کنند که موجود درون آینه ، یک موجود بیگانه است لذا به آینه حمله می کنند !!




از لحاظ ظاهری و حتی شکل ریش و سبیل نیز شباهت فراوانی بین انسان و برخی از انواع "نخستی ها" وجود دارد


 

اورانگوتان که نوعی میمون است ، از لحاظ ریش ، شباهت فراوانی به انسان دارد 



"تامارین"  که یک "نخستی" و جد مشترک انسان و میمون است ، از لحاظ ریش و سبیل ، شباهت بسیار زیادی به انسان دارد !!



کافی است به عکسهایشان نگاه کنید . 




و اما اینکه آیا موجودات فرازمینی ، با ازدواج با برخی میمونهای قدیمی ، موجودی با ژنتیک خاص را بوجود آورده اند که نامش انسان است نیز یک فرضیه است که تا حدودی اثبات شده است . 




انسانهای غول پیکر در هند و پاکستان  و همچنین قوم عاد و ثمود در شبه جزیره عربستان  که از لحاظ قامت و بزرگی هیکل و اندام ، به اندازه ی یک درخت نخل بودند ، حاصل ازدواج بین موجودات فضایی و میمونهای قدیمی می باشند . 



ما انسانهای هوشمند ، فرزند این غولهای قدیمی دورگه هستیم !!




اما این نیز ثابت می کند که  انسان ، هم نسل و همنژاد  با میمون ها واز نسل نخستی ها ( تامارین )  می باشد و هرگز یک موجود کاملا جدید و خالص و ایزوله  نیست و طبق  قانون کن فیکون بوجود نیامده است . 




شبهه : اگر انسان از نسل میمون یا هم نسل با میمون است پس چرا انسان،  عقل و احساسات و قدرت تصمیم گیری و تکلم و وجدان و اختیار و اراده  دارد  و خالق و صانع است اما  میمونها نه عقل دارند نه تخیل و نه احساسات مذهبی نه قدرت تکلم ؟؟؟



جواب :


این تفاوتهای بزرگ بین انسان و میمون ها همگی بر اثر جهش ژنتیکی است که در جد مشترک انسان و میمون یعنی نخستی ها ، رخ داده است . 



این جهش ژنتیکی بر اثر ازدواج میمون با موجودات فضایی ایجاد شده است . 



به همین دلیل است که هوش فراوان موجودات فضایی و نیز قدرت تکلم و اختیار و اراده و سایر صفات انسانی ، فقط در انسان است و در همتایش یعنی میمون ، دیده نمی شود . 



اگرچه میمون نیز به اندازه ی خودش ، هوشمند است و کارهای خارق العاده ای انجام می دهد که هیچ حیوان دیگری قادر به انجام اینکارها نیست . 



بنابراین میمون اگرچه عقل و تکلیف و اختیار ندارد اما از لحاظ هوش و توانایی ساخت ابزار و پیدا کردن راهکار و رفع مشکلات و حل مسئله ،  نزدیکترین جانور به انسان است و البته انسان نیز ذاتا یک جانور و حیوان است !!!



این نیز ثابت می کند که انسان و میمون ، هم نسل و هم نژاد با یکدیگرند . 



نتیجه :


انسان محصول مشترک میمون و موجودات فرازمینی می باشد . 



یعنی اگر همین حالا نیز یک موجود فرازمینی از آسمان به زمین بیاید و با یک گوریل یا شامپانزه یا اورانگوتان ، رابطه ی جنسی برقرار کند ، فرزندش ، موجودی شبیه به انسان خواهد شد . 




شبهه : پس اینکه گفته می شود انسان ها از دو انسان یعنی آدم و حوا ، بوجود آمده اند چه می شود و آیا این حقیقت دارد ؟؟؟




جواب : 


داستان آفرینش آدم و حوا ، فقط یک داستان و قصه ی تخیلی و تمثیلی است و واقعیت ندارد و فقط در کتب افسانه ای قدیمی و در اساطیر باستانی ایران و مصر و عراق و هند ، آمده است و سپس به درون تورات و انجیل و قرآن ؛ کپی شده است و  درواقع نوعی رمز و راز است و هرگز اینطور نبوده که انسان بطور ناگهانی و از دو انسان فضایی یعنی آدم و حوا ، بوجود آمده باشد . 



این فقط یک ماجرای اخلاقی است نه واقعیت علمی 



یعنی هیچ گونه فسیل یا آثار بجا مانده از آدم و حوا ، یافت نشده است . 



اینها فقط افسانه های قدیمی هستند که بعدا به درون تورات و انجیل و قرآن راه یافته اند و صحت ندارند و از نظر علمی ، مردود هستند . 



انسان ها همانطور که در بالا گفته شد از ازدواج بین میمون و موجودات فضایی ، بوجود آمده اند و این اتفاق حدود بیست  تا سی میلیون سال پیش رخ داده است .  




در حالیکه آدم و حوا که دو انسان تخیلی بودند  فقط شش تا یازده هزار سال قدمت دارند !!




شبهه : آیا درست است که قبل از آدم و حوا ، موجوداتی بنام "نسناس" زندگی می کرده  که فقط یک دست و یک پا داشته و بدن خود را با برگ درختان می پوشانده اند ؟؟؟!!!




جواب : از صورت سوال و شبهه کاملا مشخص است که طراح این جوک خنده دار عملا خودش هم نفهمیده که چه سوالی را مطرح کرده است !!




مگر می شود که یک موجود شبه انسان ، فقط یک دست و یک پا داشته باشد و سپس بتواند  با همان یک دست ، بدن خود را با برگ درختان بپوشاند ؟؟؟




اینها فقط توهمات و تخیلات ذهن متورم جناب علامه مجلسی می باشد که از درون روایات و احادیث  خلاف عقل و خلاف علم ،  استخراج کرده است . 




این جوک خنده دار که علامه مجلسی در کتابهایش نوشته ، به اندازه ی جوک دیگری که می گوید دو شهر بنامهای جابلقا و جابلسا در مشرق  ومغرب زمین وجود دارد که  ساکنان این دو شهر ، شیطان را نمی شناسند اما باید شیطان و البته عمر و ابوبکر را لعنت کنند و جزو اصحاب امام زمان هستند ، مضحک و خنده دار است . 




اصولا علامه مجلسی ، هیچ اعتقادی به عقل و دانش و علم و تجربه نداشته و صرفا با تخیلات و توهمات خودش ، زندگی می کرده و حتی از مردم نیز می خواسته که مانند خودش ، تخیلی باشند و از عقل و علم فاصله بگیرند !!




طبیعی است که آثار وحشتناک علامه مجلسی و این ماجراهای خنده دار و مضحک که او گفته است ریشه در جهل و خرافات و تخیلات او دارد . 




در پاسخ باید بگوییم : خیر . هیچ موجود شبه انسانی که فقط یک دست و یک پا داشته باشد از لحاظ عقلی و علمی ، وجود نداشته است . 



این فقط یک توهم و جوک خنده دار است . 



ضمن اینکه شهرهای جابلقا و جابلسا و موجودات فضایی که شیطان و عمر و ابوبکر را نمی شناسند ولی باید آنها را لعنت کنند نیز ، تماما  خرافات و چرندیات مذهب شیعه است . 



آیا چنین موجودات توهمی و بی عقل و نادان و کودن که دشمن خود یعنی شیطان و ابوبکر و عمر را نشناخته و ندیده اند  ، اما آنها را چشم بسته و بدون دلیل ، لعنت می کنند،  به درد سپاه امام زمان می خورند ؟؟؟



مسلما خیر . به درد لای جرز دیوار می خورند . 



البته اگر چنین موجودات توهمی و چنان شهرهای توهمی ، وجود خارجی داشته باشند که ندارند . 



علامه مجلسی یک روانپریش و دیوانه و فتنه گر بود که باعث جنگ بین ایران و افغانستان شد و عملا شیعه و سنی را به جان هم انداخت و ایران را نابود کرد .

 



فقط یک مشت آخوند متوهم و روانپریش  حاضرند علامه مجلسی را در حد خدا بپرستند و چرندیات او را تایید کنند . 



التماس تفکر و تعقل 


+




حل معمای خدا و انسان 



معمای خدا و انسان ، حل شد. 




پایان بخش اول پاسخ به شبهات آخرالزمان