vahidmy

وبلاگ شخصی وحید محمدی

vahidmy

وبلاگ شخصی وحید محمدی

وحیدمی

وبلاگ شخصی وحید محمدی . یک تایپیست که عاشق علم و تجربه است.


آدرس وبلاگ وحیدمی :

Home Page


https://vahidmy.blog.ir

+


Archive

آرشیو و بایگانی وبلاگ وحیدمی

https://vahidmy.blog.ir/archive

+


نقشه وبلاگ وحیدمی:

Sitemap

https://vahidmy.blog.ir/sitemap.xml

+

خوراکخوان وبلاگ وحیدمی

Feed

RSS

https://vahidmy.blog.ir/rss

+

آدرس مورد استفاده خزنده ها روباتها و موتورهای جستجوگر

Robot

https://vahidmy.blog.ir/robots.txt


+

مشخصات وبلاگ وحیدمی:


ساعات انتشار پست جدید وبلاگ :

بیست و چهار ساعته

وضعیت انتشار پست : نامنظم . در طول شبانه روز و در صورت صلاحدید ؛ پست جدید منتشر می کنم.


نام مدیر : وحید محمدی

گونه : وبلاگ شخصی با آدرس اختصاصی و محتوای عمومی

ژانر : تمام ژانرها

کاربرد : همه منظوره

هدف وبلاگ : به اشتراک گذاشتن دانش و تجربه با مردم و پرداخت زکات علم

مقصد مدیر وبلاگ : کسب رضای خداوند .

جنس وبلاگ : وبلاگ شخصی

تاریخ تاسیس : تیر 1398 خورشیدی



موضوعات وبلاگ : تمام علوم و فنون و مسائل مختلف در تمام زمینه


کپی برداری از مطالب وبلاگ وحیدمی به شرط لینک دادن به آدرس اصلی وبلاگ با دامنه vahidmy.blog.ir ، بلامانع و آزاد است . با خیال راحت ، کپی برداری نمایید . هیچگونه کپی رایت و انحصار برای وبلاگ وحیدمی ، وجود ندارد .

بروزرسانی:

وبلاگ وحیدمی منحصرا توسط سایت بلاگ دات آی آر به آدرس blog.ir میزبانی می شود . بنابراین بجز دامنه vahidmy.blog.ir سایر دامنه ها جعلی و فیک و خطرناک هستند .
برای مشاهده نکات جدید و ترفندهای امنیتی لطفا به آدرس زیر مراجعه فرمایید:

https://vahidmy.blog.ir/post/1



آدرس وبلاگهای تخصصی :

https://spasm.blog.ir

https://fasmy.blog.ir

https://binasm.blog.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
مطالب پربحث‌تر
  • ۰۱/۰۴/۱۱
    adc
نویسندگان
پیوندها

خاطرات-وحیدمی-بخش-اول

سه شنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۴، ۰۵:۰۳ ب.ظ



به نام خدا


خاطرات-وحیدمی-بخش-اول


خب پست قبلی را در ویندوز 10 لایو نوشتم !



پست قبل تر که به رنگ مشکی بود را در ویندوز 11 نوشتم و هرکار کردم ویندوز 11 نتوانست رنگ متن را به آبی تغییر دهد 


الان دارم از درون فلش مموری و لینوکس لوبونتو ، این متن را به زبان فارسی ویندوز مستقیما تایپ می کنم 


خوشبختانه ، لینوکس پیشرفت  کرده است و با زبان فارسی سازگارتر شده . 



شما الان در لینوکس می توانید با انتخاب گزینه  persian(Windows)  به سبک ویندوز ،  به زبان فارسی معمولی تایپ کنید و حروف چهارگانه زبان فارسی یعنی  گ چ پ ژ ر ا مستقیما  تایپ کنید 



 صفحه کلیدی که انتخاب می کنید  باید حدود  105 کلید داشته باشد 



سپس یک کلید مثلا کلید  left alt را برای تغییر زبان نوشتاری انتخاب کنید 



 البته من خودم اینجا کلید right alt  را برای تغییر زبان نوشتاری از فارسی به انگلیسی و برعکس ، انتخاب کردم 



تایپ کردن در لینوکس   ،  بهتر از زمان گذشته است اما هنوز هم بخوبی ویندوز نیست 



یعنی اگر سریع تایپ کنید کیبورد قاطی می کند !! 



لینوکس حافظه مجازی ندارد و کل سیستم عامل به درون رم بارگیری می شود و در نتیجه فشار زیاد و وحشتناکی به پردازنده وارد می شود 


اگر رم کامپیوترتان  بیشتر از 4 گیگ باشد ، لینوکس دیگه اصلا  از این مقدار رم برای  ایجاد  حافظه مجازی استفاده نمی کند 



لذا من طبق تجربه ام  به شما می گویم از یک لینوکس سبک مثل دبیان یا لوبونتو استفاده کنید که فشار کمتری به پردازنده بیاورد 


الان در لینوکس لوبونتو هستم 



در همین لوبونتو ، تنها با یک حرکت ماوس ،  پردازنده  هنگ می کرد 


لوبونتو در نسخه ی 16  واقعا وحشتناک بود و مدام هنگ و کرش می کرد 



اوبونتو 16 نیز به دلیل میزکار یونیتی ،  دقیقه به دقیقه  هنگ و کرش می کرد و سیستم  فریز می شد !!



الان دارم از جدیدترین نسخه لوبونتو استفاده می کنم . 



نسخه بلند مدت 




من قبلا دبیان و اوبونتو را امتحان کردم 


دبیان اجازه نمی داد که فونت درون وبلاگ را انتخاب کنم .  اوبونتو نیز اصلا هیچ زبانی را قبول نمی کرد . نه زبان انگلیسی و نه زبان فارسی را  . لذا در یک اوبونتوی شش گیگابایت عملا کیبورد از کار افتاده بود !!



خوشبختانه  لوبونتو  ، از هرسه دبیان و ویندوز 11 و  اوبونتو ، بهتر است زیرا :


1- کیبورد بخوبی کار می کند 


2- بجز در برنامه  vim   و یکی دو برنامه ی خاص ،  تنظیمات زبان فارسی و انگلیسی که اعمال کرده ایم کار می کنند و می توانیم فارسی تایپ کنیم 


البته در ویندوز 10  در تمام محیطها  می توانیم به زبانهای مختلف از جمله فارسی  مستقیما تایپ   کنیم حتی در برنامه ی   vim 



من عنوان پست های جدید این بخش از وبلاگ را تغییر دادم 



بجای تجربیات ، از خاطرات استفاده کردم . 



زیرا زندگی من تنها در تجربه خلاصه نمی شود بلکه شامل خاطره  و علم و علاقه و دانش و تجربه و تعقل و تخیل و ایده و مهارت و  ابتکار عمل و خلاقیت و ... نیز  بخشهای زیادی در زندگی ام وجود داشته اند که شاید برای شما مفید باشند 



من معمولا عادت ندارم خاطرات زندگی ام را به زبان بیاورم .  



اما اینجا استثنائا و فقط برای کمک به مردم و دولت ،  خاطرات ام را به زبان می آورم تا شاید از میان انبوه خاطراتی که از سن دو سالگی به خاطر دارم ،  چیزهای مفیدی یافت شوند که به درد مردم و دولت بخورد و مشکلات مردم و دولت را حل کنند !!


البته  نکات خصوصی و محرمانه زندگی ام را هرگز به زبان نمی آورم . بلکه فقط چیزهای کاربردی و مفید که جنبه عمومی دارند را منتشر خواهم کرد . 




خب اجازه دهید همین الان بگویم :


طبق تجربیات من از کار با سیستم عامل های مختلف ، هیچ سیستم عاملی ، نمی تواند به گرد ویندوز برسد 


و هیچ ویندوزی نمی تواند به گرد ویندوز 10 برسد !!


ویندوز 11 خیلی خوب است و واقعا پیشرفت کرده و از پسوندهای فشرده سازی از قبیل   7z  و   tar   نیز  پشتیبانی می کند اما از پسوند  rar  پشتیبانی نمی کند 



من در لابلای این به اصطلاح خاطرات ،  یکسری نکات تجربی را نیز  می نویسم . 



هم ویندوز 11 و هم لینوکس لوبونتو  مرتبا کادر ترجمه متن از فارسی به انگلیسی را نشان می دهند که من در هردو محیط ، پاسخ منفی می دهم !!



گویا ویندوز و لینوکس حقیقتا در پشت پرده ، در حال رقابت با یکدیگر هستند . 




خب شروع خاطرات :



من دوساله  بودم  که خودم را شناختم !!


یعنی من اتفاقات دوران دو ساله گی ام را نیز به یاد می آورم .  این به تیپ شخصیتی  s  برمی گردد که خاطرات را به یاد می اورند 



البته من یک انسان شهودی نیز هستم یعنی  n


 من به این دسته بندی شخصیتی تیپ شخصیت شناسی   mbti   اعتقاد ندارم 


از نظر خودم ، من فقط یک درونگرا هستم . 


یک درونگرا با هشت شخصیت مختلف . 



گاهی اوقات هم برونگرا می شوم !!



در اینستاگرام ، برون گرا شده بودم و از خودم عکس می گرفتم زیرا می خواستم ثابت کنم که من فیک و جعلی نیستم و شما کاربران می توانید به من اعتماد بکنید . 



در دو سالگی هنوز شیر می خوردم. 



البته بزرگتر که شدم  قوطی شیرخشک ام رانیز دیدم . عکس یک گاو روی آن بود با یک زنگوله زیر گردن اش !!!



در سه سالگی خودم را روی حیاط خانه پدری دیدم .  روی پاهایم ایستاده بودم 




در چهار سالگی متوجه آسمان و ستارگان شدم و عاشق نجوم شدم و به دنبال خدا می گشتم 



پدر و مادرم به من گفتند که خدا  آن بالا در بالاتر از تمام این ستارگان می باشد 



من بواسطه ی عظمت و زیبایی نجوم و ستارگان و کهکشان راه شیری ، عاشق خدا شدم و خدا را با کمک  نجوم شناختم 



در پنج سالگی قرآن خواندن را شروع کردم . پدرم هر روز پنجشنبه قرآن می خواند و من هر روز از شنبه تا جمعه قرآن می خواندم 



همان موقع بود که دیدم آیات قرآن بر حسب ظاهر ، از تناقض و عدم جمله بندی و عدم ارتباط  مفهومی و نقصان و حذف شدن برخی کلمات  ،رنج می برند . 


الان نیز در سن پنجاه سالگی می گویم که براساس تعقل و ظاهر ،  قرآن یک کتاب پر از تناقض است 


اما اگر از تخیل استفاده کنیم می فهمیم که تمام این به اصطلاح تناقض ها ، فقط نوعی کلید واژه و رمز هستند 



شما برای درک قرآن  ، باید از هردو نیمکره مغزتان استفاده کنید و گرنه شیطان  شما را  گمراه می کند 




مثلا ما خدا را نمی بینیم . چهارده معصوم و پیامبران را نیز هرگز ندیده ایم 



تعقل می گوید :


شنیدن کی بود مانند دیدن ؟؟



یا می گوید :



آدم عاقل حتی به دیده هایش نیز اعتماد نمی کند چه رسد به شنیده هایش 



اما تخیل می گوید : کاری به این چیزها نداشته باشد و علی الحساب ،  خدا و پیامبران و فرشتگان و چهارده معصوم را قبول کن و بپذیر !!



تخیل می گوید : دین یعنی استعاره ادبی .  نباید از روی ظاهر آیات قرآن ،  این کتاب را قضاوت کنی . 



تخیل می گوید : منظور از مرگ نه دهم مردم آخرالزمان در قبل از ندای ظهور امام زمان و ندای جبرئیل ، هرگز مرگ جسمی نیست بلکه مرگ معنوی و دینی است 



یعنی قلب و دل و ایمان نه دهم مردم   ، می میرد و گرنه تمام مردم  ، زنده می مانند تا ظهور مفهوم و معنا پیدا کند 



جالب است که احد رستمی ، دو واکنش  متناقض را در مورد این حدیث از خود نشان داد :


واکنش اول :


 نگران مرگ دو سوم مردم جهان نباش !  زیرا آن یک سوم نیز تعداد زیادی از جمله مومن و کافر و ظالم و مظلوم  را شامل می شود و ظهور بازهم معنا پیدا  خواهد کرد . این حرف را با خوشحالی و لبخند بر زبان آورد 




واکنش دوم : 



ای مردم ! طبق احادیث ، قبل از ظهور امام زمان  ،نه دهم مردم  می میرند !  خیلی مراقب خودتان باشید . مراقب فرزندان تان باشید  .   مراقب باشید که نمیرید تا  بتوانید ظهور امام را درک کنید !!!!!



من اهل سیاه نمایی نیستم . آخرالزمان هیچ چیزش سفید نیست مگر همین پیراهن من احد رستمی و قلب های شما مردم !!!!




یعنی خوشم می آید که این احد رستمی مرتبا رنگ عوض می کند اما حتی یک درصد  احتمال نداد که منظور از مرگ دو سوم یا   نه دهم مردم ،  هرگز مرگ جسمی نیست بلکه مرگ روح و ایمان است !!!



در واکنش اول ، کاملا خونسرد بود 



در واکنش دوم ، ترسیده  و مضطرب و نگران بود !!!



بگذریم 



این آقای احد رستمی حدود 11 سال پیش  با  علامه اللهیاری  تبعه افغانستان ، بر ر اینکه آیا غیر معصوم حق دارد حکومت اسلامی تشکل بدهد یا نه مناظره کرد و طرفدار این بود  که حکومت و خدمت سربازی و . .  باید باشد 


اما علامه اللهیاری  با استناد به ظاهر قرآن و احادیث  به احد رستمی گفت هیچ جایی ننوشته که انسان عادی حق دارد حکومت اسلامی تشکیل دهد  و هرکس که حکومت تشکیل داده  هرچقدر هم که انسان خوبی بوده  ناخواسته مرتکب ظلم و ستم شده است 




بالاخره  علامه اللهیاری توانست در این مناظره که فیلم اش را در یوتیوب دیدم ،  احد رستمی را شکست دهد !!



زیرا  بر اساس ظاهر آیات قرآن و احادیث  ، به این نتیجه رسید که  حکومت باید فقط توسط فرد معصوم مثل امام زمان  تاسیس شود و انسان غیرمعصوم  مرتکب خطا می شود  و در حق مردم ظلم می کند 



البته آخوندهای جمهوری اسلامی  از مخالفان شدید علامه اللهیاری هستند و او الان در آمریکا زندگی می کند و هیچکس حاضر نیست با او مناظره کند و کاملا تنها شده است !!



احد رستمی طرفدار  جمهوری اسلامی ایران و   تاسیس حکومت اسلامی توسط فرد عادی و غیرمعصوم ، است 



خب شش ساله بودم که به مدرسه رفتم 



برخلاف سایر پسر بچه ها که گریه می کردند من بواسطه ی غرور و درونگرایی ام اصلا گریه نکردم !!



 در همان کلاس اول ،   خانم معلم به ما مشق داد . من مشق را نوشتم و سپس وقت تمام شد . 


برگه را به معلم دادم و او  نگاه کرد و نمره 20 را به من داد . من برگشتم و زیر امضای خانم معلم  ، مشق را ادامه دادم !!!!



به خانم معلم نشان دادم او نیز بدون هیچ توضیحی ، چندین بار دفترچه را محکم کوبید توی سرم !!!!



در همان شش سالگی  ، خانم مربی بهداشت ، در حیاط مدرسه  ، فقط به دلیل اینکه کمی ناخن هایم دستم بلند شده بود  ، محکم زد توی گوشم ولی من گریه نکردم !!!



در سال سوم دبستان با وجود اینکه جدول ضرب را بلد بودم اما سر کلاس ، هول شدم و خانم معلم با کابل  ، بازویم را سیاه و کبود کرد 



مادرم این کبودی را دید و  مدرسه را بر سر  خانم معلم و مدیر مدرسه که یک مردم  گردن  کلفت و سبیل کلفت و چهار شانه بود ، خراب کرد !!!



خانم معلم تا اخر سال  ، نه من و نه هیچ کس دیگر را کتک نزد 



اما مدرسه از من انتقام گرفت و  مرا برای سالهای چهارم و پنچم ، پذیرش نکرد 



مجبور شدم  برای این دو مقطع دبستانی ،  به یک دبستان دیگر بروم که راهش خیلی دور بود !!




مادرم همیشه می گفت : درس ات که تمام شد  تو را می فرستم مکانیکی یا تراشکاری  تا کار فنی یاد بگیری . درس به درد تو نمی خورد . 



من در دلم خدا خدا می کردم که هیچ استادکاری مرا نپذیرد و من بتوانم به مدرسه بروم 


خدا دعای مرا مستجاب کرد و هیچ استادکاری مرا نپذیرفت و من به تحصیل ادامه دادم تا اینکه دیپلم گرفتم !!



پایان بخش اول خاطرات . 



+

+



سوال :



چه شد که مجددا به لینوکس برگشتم ؟؟



جواب :


چون رایگان است . 


از قدیم گفته اند : 




مفت باشد ، کوفت باشد !!!



لینوکس ، مفت و مجانی است . چرا استفاده نکنم ؟؟




سوال :


چرا لوبونتو را امتحان کردم ؟؟


جواب :  چون بر خلاف دبیان ،   لینوکس لوبونتو  برنامه های ویندوز را براحتی اجرا می کند . کافی است برنامه ی زیر را نصب کنید :



 play-on-linux



 

سوال : 



با هزاران فایل که  آیکون چرخ دنده دارند و تحت هیچ شرایطی اجرا نمی شوند و با ترمینال مخوف و خطرناک لینوکس  و اینکه لینوکس پارتیشن ندارد چه می کنی ؟؟



جواب : 



لینوکس برای مواقع خاص است .  مثل موقعی که  ویندوزها دچار مشکل شوند  یا ویندوز 11  ،  بیش از حد سنگین باشد و بترسم که بر اثر فشار بسیاری زیاد ،  پردازنده کامپیوترم جزغاله شود !!




سوال :



چرا کماکان  از ویندوز 10 استفاده نمی کنی ؟؟



جواب :  



اتفاقا از ویندوز 10 نیز هم بصورت لایو و هم بصورت نصبی استفاده می کنم . 




سوال :



نصب لینوکس را چه کسی به تو یاد داد ؟



جواب :


هیچکس 



یک لپ تاپ سفارش دادم . وقتیکه خریدم   و به خانه بردم  دیدم یک سیستم امل قرمز رنگ به نام   ubuntu روی آن نصب شده ام بسیار سنگین است . پردازنده زوزه می کشید اما این سیستم عامل از همان ابتدای راه ، هنگ کرد 



آن را پاک کردم و ویندوز ایکس پی را روی لپ تاپ نصب کردم 



بعدا وسوسه شدم که این سیستم عامل جدید را از روی دی وی دی نصب کنم . 



نصب کردن همان و  نابود شدن 21 گیگاباید از فضای هارد لپ تاپ ، همان !!


آنقدر عصبانی شدم  که با چاقو ،  دی وی دی  اوبونتو را  خط خطی کردم !!!



اما کنجکاو شدم ببینم کدام عقب افتاده ذهنی ، چنین سیستم عامل خطرناکی را ساخته است . 



بر اثر جستجو و سرچ فراوان ، فهمیدم که این عقب افتاده های ذهنی ،  در ساخت سیستم عامل اوبونتو  ،نقش داشته اند :


1-  ریچارد استالمن 


2- لینوکس توروالدز 


3- مارک شاتلورث 



به روح پدر هر سه نفر  ،  صلوات و دعای خیر فرستادم !!!!


و با قلبی شاد و ضمیری امیدوار ،  به ویندوز ایکس پی برگشتم 


دی وی دی اوبونتو را  خرد و خاکشیر کردم و به درون زباله ها انداختم 



اما  شیطان مرا فریب داد و با جستجوهای بعدی  ،  با سیستم عامل دبیان و سپس لوبونتو و فدورا و کالی لینوکس  و پاپی لینوکس و  کوبونتو و  لینوکس مینت  ، آشنا شدم 



یکی از دیگری  بدتر !!



بعدا با سیستم عامل های زبان اسمبلی ، از قبیل   کالیبری نیز آشنا شدم . 



اینجا کیبورد در محیط لینوکس لوبونتو  گیر  کرد و نتوانستم نام انگلیسی این سیستم عامل را تایپ کنم !!



اگر دبیان آن نصاب کودن و احمقانه را نداشت و  برنامه های ویندوز را اجرا می کرد  شاید هرگز به سمت اوبونتو و لوبونتو نمی رفتم . 



البته یک دلیل دیگر نیز دارم که بطور همزمان ،  از ویندوز و لینوکس استفاده می کنم  



مشکلات ویندوزهای خوب قدیمی روی کامپیوترهای جدید 



بدبختانه ویندوزهای خوب قدیمی مثل ویندوز 2000 یا ویندوز  xp  دیگه هرگز روی کامپیوترهای جدید نصب نمی شوند 



ویندوز 7 نیز در وسط نصب ، گیر می کند و  شما مجبورید سیستم را  ریبوت کنید !!



کامپیوتر من فقط برای ویندوزهای 8 تا 10 و البته لینوکس  ،  ساخته شده است . 



البته منظورم کامپیوتر چهارم است 



من از سال 1380  تا الان  ، چهار بار  کامپیوتر خریدم :


1- کامپیوتر دسکتاب با کیفیت عالی اما پنتیوم 2  که بعدا آنرا  به پنتیوم 3  ارتقا دادم .  


 بعدا به عشق موسیقی  ، کامپیوترم را  به یک نفر  هدیه دادم !!!



سنتور خریدم و تنبور خریدم    فلوت ریکوردر خریدم 



اما دیدم موسیقی با روحیه درونگرایی ام  اصلا سازگار نیست . 



لذا مجددا به دنیای کامپیوتر برگشتم . تقصیر این برنامه ی  معروف    FL STUDIO   بود  که  بهترین نرم افزار آهنگسازی در ویندوز بود و مرا به سمت موسیقی  ، تحریک کرد !!



من فهمیدم که بعنوان یک انسان درونگرا و منزوی ،  همان کامپیوتر برای من بهتر است و با روحیه من ، سازگار تر  می باشد . 



من 16 ساله بودم که یک میخ برداشتم و دورش سیم پیچی کردم تا یک تفنگ الکتریکی بزنم که گلوله اش ، جرقه باشد !!!



زیرا قبلا این اسباب بازی را در منزل یکی از اقوام دیده بودم !!


اما موفق نشدم  که جرقه تولید کنم !!



در همان 16 سالگی  به دلیل علاقه به مهندسی معکوس ،  ساعت رومیزی را  باز کردم تا از طرز کارش سر در بیاورم اما یادم رفت نقشه محل دقیق چرخ دنده ها را روی کاغذ  ترسیم کنم 



لذا نتوانستم ساعت را به روز اولش برگردانم !!



ساعت دوم را نیز باز کردم اما اینبار نقشه و جای دقیق هر چرخ دنده را ترسیم کردم اما بازهم نتوانستم ساعت را به روز اولش برگردانم 



پدرم این صحنه را می دید و می خندید و می گفت :



تو فقط بلدی دل و روده ی هرچیز ی را در بیاوری تااز کارش سر در بیاوری !!



آنجا بود که فهمیدم  من در زمینه مهندسی معکوس ، استعداد دارم !!!!



اما سالها گذشت تا بالاخره فهمیدم که بجای سخت افزار ، باید نرم افزار را مهندسی معکوس کرد !!




در مورد ماجرای آشنایی ام با کامپیوتر و ظلم و ستم مسئولان سپاه که نگذاشتند من دوره کامپیوتر را در سال 1371  در تهران  طی کنم  حرف زدم  . در پست قبلی . 



بدبختانه در  آخرین سال خدمتم در سپاه نیز این موضوع تکرار شد :



این بار نیز رئیس اجازه نداد که من به تهران بروم و دوره ی  ICDL  را طی کنم .



من نیز گفتم حالا که اجازه نمی دهی من این دوره را ببینم پس باید با درخواست بازنشستگی ام موافقت کنی وگرنه ترک خدمت می کنم و پای همه چیز از جمله دادگاه و زندان و حتی اعدام نیز می ایستم !!



رئیس ترسید و اجازه داد که من فرم بازنشستگی را در کارگزینی پر کنم و خودش نیز  پای فرم  امضا  کرد و اینطوری شد که من بازنشسته شدم !!




یعنی یک اتفاق در سپاه پاسداران که در ابتدای استخدام رخ داد و آینده ی مرا تباه  و نابود کرد  ، در  انتهای خدمت نیز تکرار شد اما این بار مرا از شر این سازمان مافیایی سپاه پاسداران نجات داد و من  به خانه برگشتم و با خیال راحت با کامپیوترم  مشغول به کار شدم 



کم کم  به دنبال ساخت ایمیل بودم که ناخواسته  به صفحه ای از صفحات شرکت بیان و ماجرای  ایمیل های ایرانی  وارد شدم 



آن موقع من  در بلاگفا بودم و سپس به بلاگ بیان وارد شدم و سپس به بلاگ اسکای رفتم و سپس به  فارسی بلاگ رفتم و سپس به تبلاگ رفتم و سپس به میهن بلاگ رفتم 



 و نهایتا به همینجا یعنی بلاگ بیان برگشتم !!!



من کامپیوتر را با آزمون و خطا و کسب تجربه و تحمل خسارات مادی و معنوی فراوان ،   یاد گرفتم 


اصلا دوست نداشتم هیچکس چیزی به من یاد بدهم زیرا غرور عجیبی داشتم و دلم می خواست خودم به طور خودجوش و با آزمون و خطا  ، همه چیز را یاد بگیرم 



من اهل تفکر و قیاس  و  مطالعه نیز بودم و از دوران کودکی  کتاب می خواندم و فیلم مستند علمی می دیدم 



من از مستند  حیوانات و  مستند ستارگان  واقعا خوشم می آید 



اما از مستند انسانی متنفرم زیرا پر از درد و رنج و صحنه های خشن و ترسناک می باشد 


اخیرا تلویزیون ایران  مجددا مثل دهه 1360 شمسی  به سمت مستند حیوانات  آمده است 



اما چه فایده ؟؟



 سریالهای خاطره انگیزی همچون  " بهشت حیوانات "  با آن موسیقی زیبای تیتراژ و آن منظره ی زیبای غروب در آفریقا   و صدای زیبای مرحوم استاد " احد رسول زاده "  ،  دیگه هرگز تکرار نشدند 



سریال معروف راز بقا نیز هرگز تکرار نشد . 



 سریال " شیرهای اتوشا "  نیز تکرار نشد 



سریال های مربوط به نجوم  با صدای  زیبای دوبلورهای ایران ، هرگز تکرار نشدند 


مخصوصا  آن سریال که در مورد فاصله اجرام آسمانی بر اساس سال نوری  بود !!



با صدای دوبلورهای ایران 



اسم شان را یادم رفت . شاید هم صلاح نیست اسم این افراد را در وبلاگ  به زبان بیاورم !!



بگذریم .



این پست طولانی شد 




پست بعدی را  در یک سیستم عامل دیگر یا در یکی از همین سیستم عامل ها  خواهم نوشت 




اگر لوبونتو بتواند مثل چند سال پیش ،  برنامه های ویندوز را اجرا کند ،  شاید به عنوان تنها لینوکس  انتخاب شود !!



خوشبختانه لوبونتو به من اجازه داد که از فونت پیشفرض  وبلاگ ام یعنی فونت آریل  استفاده کنم 



و اجازه داد که  متن را به رنگ آبی در آورم 



الان باید این پست را که در لوبونتو نوشتم  منتشر کنم و خروجی را ببینم . 



در ادیتور ،   که کلمات  زیبا هستند . 



امیدوارم  در  چاپ و خروجی نیز  زیبا باشند !!!



علت انتخاب لوبونتو این است که از مابقی توزیع های لینوکس ( بجز دبیان )  سریعتر است و  کمتر  هنگ می کند 



اوبونتو که خدای هنگ و کرش است و به همان بلایی دچار شده که ویندوز 11 دچار شد :



سنگینی و هنگ و کرش و جاسوسی از کاربر 




اوبونتو حقیقتا  به همان مسیری می رود که ویندوز 11 رفته است :



یک جاسوس افزار بسیار بسیار بسیار سنگین و حجیم  که پدر سیستم را می سوزاند !!



هردوی  ویندوز 11 و اوبونتو  ، بین 3 تا 4 گیگ از حافظه رم را بی جهت اشغال می کنند 



برخی از بازیهای ویندوزی  مثل  ماین کرافت را در اوبونتو نیز دیدم !!


استور  اوبونتو بسیار شبیه به مایکروسافت استور می باشد 



مایکروسافت در میان توزیع های مختلف لینوکس  ،  اوبونتو را انتخاب کرده است !!



اوبونتو نیز سعی دارد با تقلید از ویندوز ،  کاربران ویندوز را به سمت خود بکشاند !!




اگر من بجای مایکروسافت بودم ،   بجای اوبونتو ،   دبیان یا  لوبونتو  را انتخاب می کردم و کد منبع این لینوکس های سبک و سریع را  از اول تا آخر  برای ویندوز 10 و 11  بازنویسی می کردم 



لازم به ذکر است که هم اکنون بین ویندوز  10 و ویندوز 11  و مک و  لینوکس اوبونتو  ،  رقابت سنگین و نفسگیری  در حال شکل گیری است 




ویندوز 11  به حدی پیچیده و سنگین است که اصلا نمی توانم با آن  کار بکنم 



محیط ویندوز 11  ، بسیار شلوغ  و پیچیده و درهم و برهم است 



بدبختانه ،   در ویندوز 11  ،  هیچ اثری از کنترل پنل نیست . 



در حالیکه  کنترل پنل یک نیاز ضروری بود و این ستینگ پیچیده و درهم و برهم  ویندوز 11 ،  هرگز نمی تواند جای کنترل پنل را بگیرد 



شاید مجددا به همان  ویندوز 10  برگردم 




بهرحال من بهترین تجر به ی کاربری ام را در ویندوزهای ایکس پی  و هفت داشتم 




افسوس که این دو ویندوز طلایی ، دیگه روی سیستم های جدید  نصب نمی شوند 



آپدیتهای سنگین و زورکی ویندوزهای 10 و 11  ، تمرکز  کاربر را به هم می زنند و حجم اینترنت را نابود می کنند 



البته ویندوز 11  به تقلید از لینوکس مینت و  محیط سینامون لینوکس دبیان ،    تنظیمات خاصی را برای جلوگیری از آپدیت اجباری  ساخته است 



اما بهرحال تمام کارهای مایکروسافت ، به زور سمبه است و عملا آزادی و اختیار را از  کاربر می گیرد . 




اگر این شش میلیارد کاربر اینترنت ،   همت و غیرت داشتند  ، سیستم عامل  ReactOS را از اول تا آخر ، با زبان اسمبلی  و به شکلی مدرن و با پشیبانی از بوت   UEFI  می ساختند و خودشان را از شر  تمام سیستم عامل ها و شرکت ها خلاص می کردند 


آنوقت  دیگه می توانستیم از شر ویندوز و لینوکس و مک و اندروید و ... خلاص بشویم 



اما افسوس که شش میلیارد کاربر اینترنت ،  اصلا هیچ عزمی و اراده ای برای بازنویسی کد منبع سیستم عامل  ReactOS   ندارند 



لذا تا ابد باید بین ویندوز و توزیع های لینوکس و مک و ...  سرگردان و مردد و بلاتکلیف باشند !!!



این جزای کسی است که  حاضر نیست برخلاف جریان آب ، شنا کند و خودش را همرنگ جماعت کرده است !!




حتی یک ماهی مرده هم می تواند هم جهت با جریان آب شنا کند و هم رنگ جماعت بشود 




خواهی بشوی بدبخت ، همرنگ جماعت شو !!!



خاطرات وحیدمی شامل همه چیز می شود 



کامپیوتر فقط بخشی از خاطرات و زندگی ام می باشد 



مابقی بخش ها را به مرور زمان  ، منتشر خواهم کرد 




من الان بروم ببینم آیا این نسخه جدید لینوکس لوبونتو می تواند نرم افزارهای ویندوز را اجرا کند یا نه 



اگر اجرا کرد که هیچ و گرنه به سراغ  کوبونتو یا زوبونتو یا یک توزیع دیگر می روم



اما نه الان  ، بلکه  در آینده و پس از اینکه پول کافی برای خرید شارژ اینترنت  داشته باشم و بتوانم صدها توزیع لینوکس را دانلود و آزمایش کنم 



طبق گفته لینوکس لوبونتو ، تنظیمات زبان ،  در محیط هایی مثل   vim   تاثیر ندارد 



اما این مشکل را در ویندوز و  لینوکس دبیان ، ندیدم !!



واقعا این توزیعهای لینوکس ،  خودشان هم نمی دانند با خودشان چند چند هستند ؟؟



تکلیف اینها با خودشان هم معلوم نیست چه رسد با ما کاربرها !!










بهرحال ویندوز و بخصوص ویندوز 10 ،  انتخاب اول و آخرم می باشد 




هم اکنون شاهد افزایش سهم ویندوز 10  ، لااقل در بخش آمار بازدید کنندگان هستم !!!



خب البته اگر این بازدید کنندگان بدانند که من  سیستم عامل ویندوز 10 را در همین وبلاگ  آپلود کرده ام  ، شاید با دانلود آن و بکارگیری اش ،  سهم ویندوز 10  ، بازهم بیشتر و بیشتر شود !!



من معتقدم که ویندوز به تمام مردم جهان تعلق دارد و هرگز ارث پدری مایکروسافت نیست . 



بنابراین من قصد دارم ویندوز را از دست مایکروسافت ، نجات دهم و به یک سیستم عامل آزاد و مستقل و مردمی  تبدیل کنم 





تا بعد