به نام خدا


بی طرفی وبلاگ وحیدمی در دعوای بین مردم:



من پس از مطالعه ی چند کتاب ممنوعه و ضد دین و ضد خدا ، و خصوصا بعد از مطالعه ی کتاب ممنوعه ی "برهان علیت" نوشته ی نون . فخر ، و چند کتاب ممنوعه ی دیگر از همین نویسنده و  در قالب داستان خیالی یا سفرنامه خیالی، در انکار ادیان و مذاهب و انکار  خداوند و پیامبران و کتابهای مقدس ، ؛  ابتدا تصمیم گرفتم این کتابهای ممنوعه را آپلود کنم . 


اما بعد از مطالعه ی کتاب "برهان علیت" نوشته ی نون . فخر که در سال 1395 هجری شمسی نوشته شده بود ، و مشاهده ی تضادهای ذهنی و دوقطبی ذهن نویسنده در قالب دو شخصیت خیالی تحت عنوان های "مومن"  و "ناباور"  که اولی معلم درس دینی مدرسه و دومی پدر یکی از شاگردان کلاس درس دینی همان مدرسه می باشد و پس از اینکه دیدم نویسنده با این داستان خیالی و وهمی ، سعی دارد تا جای ممکن در دو قطبی ذهنی اش یعنی مومن و ناباور (خداناباور یا کافر) ،  حق را به شخصیت خیالی  ناباور بدهد و مدام و بدون دلیل عقلانی از طرف شخصیت خیالی  "ناباور"  به وسط حرف شخصیت خیالی "مومن" ، می پرد و حرف او را قطع می کند و عملا نوعی بی ادبی ناشی از ضعف دانش و ترس را مرتکب می شود که ثابت می کند از شنیدن حقیقت از زبان شخصیت "مومن" این داستان خیالی ،  هراسان است و می ترسد که بی سوادی اش  نسبت به برخی حقایق بر ملا شود و مدام سعی می کند بر جهل خود پافشاری کرده و موضوعی را عمدا مخفی نماید و  در پاسخ به سوالات منطقی شخصیت مومن ، مدام می گوید فلان چیز ، مورد بحث ما نیست  و به بحث ما مربوط نیست و ربطی به برهان علیت ندارد و عمدا خودش را به نادانی می زند و سعی می کند حواس شخصیت مومن این داستان خیالی  و البته ، حواس خواننده ی کتاب و مخاطب را پرت کند و حتی تدریس دین و مذهب و قرآن را نوعی کار غیرشرافتمندانه می داند و به شخصیت مومن که معلم درس دینی  پسرش می باشد توهین می کند و در سرتاسر کتاب ، بجز فلسفه بافی و بازی فلسفی و بازی با کلمات ، و تغییر دادن مفاهیم کلمات و ایجاد انحراف فکری در ذهن مخاطب کتاب با تغییر دادن مفهوم کلماتی همچون "عدم" و عدم اجازه به مخاطب برای فهم دقیق و درست این کلمه ی "عدم"  ، و  رفتار دروغین حق به جانب و قضاوت یکطرفه به نفع شخصیت ناباور و عاقل جلوه دادن شخصیت ناباور و احمق جلوه دادن شخصیت مومن ، نهایتا به این نتیجه می رسد که شخصیت مومن ، شرافت اش را از دست نداده !! است و البته  بعد از مطالعه ی این کتاب بظاهر فلسفی که پر از مغلطه و سفسطه و تحریف تمام کلمات زبان فارسی و عربی و البته پر از کلمات قلمبه و سلمبه ی بسیار بسیار دشوار و گیج کننده و نامفهوم می باشد و انسان را به روبات بی اختیار تشبیه می نماید و در بحث جبر و اختیار ، به دروغ عنوان می کند که انسان ، آزاد نیست و اختیار ندارد و لذا بابت رفتار و گفتار خطرناک اش و اعمال مخرب اش  ، نباید مجازات شود و  سعی می کند که مخاطب را اسیر افکار مسموم خود بنماید ، ،،،  در نهایت به این نتیجه رسیدم :



بی طرفی در دعوای بین مومن و ناباور !!!


متاسفانه نویسنده ی کتاب "برهان علیت" یعنی آقا یا خانم !! ن. فخر  ، گویا فراموش کرده که انسان در جمجمه اش دو تا مغز دارد که این دو مغز به شکل نیمکره هستند :


1- نیمکره ی تعقل 


2- نیمکره ی تخیل 



متاسفانه ایشان به شدت تعقلی و منطقی است و اصلا به احساسات و تخیلات و آن یکی نیمکره ی مغزش ، اجازه ی ظهور و بروز و قضاوت را نمی دهد و یکطرفه به قاضی رفته و فقط از عقل استفاده می کند . 


گویا نمی داند که دین و مذهب ، چیزی به جز تخیل و ترس نیست و برای فهم دین باید از تخیل استفاده کرد نه از عقل و منطق !!


بازی با کلمات و سفسطه گری و مغلطه و جمود فکری و قطع کردن  مکرر حرفهای شخصیت مومن ، در کتاب ؛  و طفره رفتن مکرر از پاسخ به سوالات منطقی شخصیت مومن ، و سو استفاده از برهان علیت بر علیه اختیار و آزادی انسان و پاداش و جزا و بهشت و جهنم و خداوند و سایر مفاهیم ذهنی و تخیلی و معنوی ، و سایر مغلطه های بظاهر فلسفی و گمراه کننده ی این نویسنده ، باعث شد که من اصلا و ابدا گفته های او را قبول نکنم  و مهر ابطال بر کتاب او بزنم !


نویسنده چندین بار از کوانتوم و فیزیک ذرات بنیادی از قبیل الکترون و نوترون و پروتون  و سایر علوم ، برای توجیه افکار خطرناک و ایجاد شبه علم ، استفاده کرده است  و واقعیات مسلم دنیا را به چالش کشانده است . 


و مثلا ماده و روح انسان را به کوانتوم و جریان الکترون ها ، تشبیه نموده است و فرضیه ی ناقص و اثبات نشده ی فیزیک کوانتوم را که بعد از گذشت یکصد سال ، هنوز به اثبات نرسیده است را دستاویزی برای عدم فهم خود از ماهیت جسم و ماده و  روح و متافیزیک بکار می برد !


و حتی لغت "ماهیت" را نیز به چالش می کشاند !!


و عملا مغز انسان را زیر اره برقی می برد و نابود می کند 




چندبار وسوسه شدم که این کتاب ممنوعه و به شدت سفسطی !! و مغلطی  و دشوار و پیچیده و خسته کننده و گنگ و متناقض و نامفهوم و کسل کننده را آپلود کنم اما نهایتا منصرف شدم زیرا دیدم این کتاب ، نه فقط بر علم و دانش من چیزی نیافزود بلکه با فلسفه بافی و فلسفه ورزی و بازی با کلمات قلمبه سلمبه و نامفهوم فلسفی و تحریف معنای کلمات ، قصد دارد ذهن مرا بعنوان مخاطب ، مسموم کند بدون اینکه به من بعنوان یک انسان فرصت دفاع بدهد !!


لذا من ضمن اعلام بی طرفی !!  نسبت به این کتاب و دعوای تخیلی بین دو شخصیت خیالی "مومن " و  " ناباور" !!  تصمیم گرفتم که تفاوت بین انسان بی طرف و بی مسئولیت  را همینجا بیان کنم !


من نسبت به این گونه مباحث ، بی مسئولیت و بی تفاوت  نیستم و به نتایج نوشته ها و افکارم فکر می کنم و سعی می کنم به حقوق دیگران احترام بگذارم و خواسته های مردم برای من مهم هستند و هرگز به بهانه ی  انجام رسالت و ماموریت ؛  نتایج خطرناک ماموریت را نادیده نمی گیرم و نتایج ماموریت و آثار مخرب احتمالی را در نظر می گیرم و سعی می کنم ماموریت را با کمترین تلفات و خطرات انجام دهم و حقوق مردم را رعایت کنم زیرا از نظر من ؛ نتایج هر عملی یا هر نوشتاری یا هر گفتاری  یا هر عقیده ای ، باید مهم باشند و برای دیگران خطری ایجاد نکنند و مسلما نظرات و عقاید و خواسته های مردم ؛ ارزش دارند  ، اما در دعواها و جنجال ها  ؛  بی طرف هستم . زیرا این مباحث ذهنی و نظری و شبه فلسفی و مغلطه و سفسطه ، به هیچ دردی نمی خورند و ما را از واقعیات جامعه و جهان هستی ،  دور می کنند  و البته ذهن و افکار ما را مسموم می نمایند . 

 

لذا نسبت به این کتاب ، اعلام بی طرفی می نمایم !!



هرچند که درهمین پست ، با درهم کوبیدن نویسنده ی این کتاب و وارد کردن انواع اتهامات به او ، عملا بی طرفی را زیر پا گذاشتم !!


اما چاره ای نبود !



خب کاملا طبیعی است . زیرا طبق گفته ی ایشان ، انسان طبق برهان علیت و جبر "علی" ،  هیچ اختیاری از خودش ندارد و تمام رفتارها و افعال انسان بطور غریزی توسط خدا ساخته شده و خود خدا باید  بابت رفتارهای خوب یا بد انسانها ، پاسخگو باشد و بهشت و جهنم کاملا بی معنا می باشد و انسان از خودش هیچ اختیاری ندارد !!!


بنابراین من نیز بنا بر این فلسفه !!  بی اختیار بودم و عملا نقدی که در بالا به ایشان وارد کردم براساس جبر علی بود و چون طبق گفته ی ایشان،  جبر و اختیار هردو پدیده و مخلوق خدا هستند و انسان از خودش هیچ اختیاری ندارد و بهشت و جهنم نیز کاملا بی معنا هستند ، پس من بی تقصیرم و نقدی که از ایشان کردم بر گردن من نیست ، بلکه بر گردن خدا می باشد زیرا این خدا بود که به من اختیار داد که او را قضاوت و تخریب و ترور شخصیتی کنم !!



یعنی طبق فلسفه ی ایشان ، هر عملی که از انسان سر بزند بر گردن خدا می باشد زیرا خدا این اعمال را بطور غریزی در نهاد بشر قرار داده و خودش باید پاسخگو باشد و انسان در انجام خیر و شر ، هیچ اختیاری از خودش ندارد و پاسخگو نیست !!


خب پس با این حساب ، نقدی هم که من علیه ایشان در این پست نوشتم ، بر گردن خدا می باشد و من پاسخگو نیستم !!!


+


بهرحال  می خواهم بگویم که هیچکس کامل نیست و دست بالای دست،  بسیار است و دست خدا بالاتر از تمام دستهاست 



اینجا من از فلسفه و منطق خود ایشان ، علیه خودش استفاده کردم !!!



با این ترفند ،  مغلطه و پوچی این فلسفه ، کاملا اثبات می شود !



بنابراین من توانستم این کتاب شیطانی را به زبانی مودبانه و با خونسردی و با کمک خود کتاب ، نقد و محکوم بنمایم . به همین سادگی !


+

+


من در چند پست قبلی ، ابتدا قرآن و محمد و دین اسلام را در هم کوبیدم و سپس خداوند را نیز از ذهنم بیرون کردم و منکر وجود خدا شدم 


خب ، این تصور در ذهن شما ایجاد می شود که لابد مطالعه ی کتابهای فلسفی ، مرا از دین و مذهب و خدا دور کرده  و مرا کافر و ملحد و زندیق (مفسر کتاب مقدس)  نموده است !!!



اما باید بگویم که اصلا اینطور نیست !!



من قبلا نیز گفته ام که خدا و دین و مذهب و کتاب آسمانی و جریان وحی ، همگی بخشی از تخیل و متافیزیک هستند و موجوداتی معنوی و ذهنی هستند که عقل انسان آنها را محکوم و نابود می کند 


اما انسان می تواند در تخیلات خودش ، تمام اینها را مجددا زنده کند !


من اینبار از آن یکی نیمکره ی مغزم یعنی نیمکره ی تخیل و متافیزیک استفاده کردم و مجددا خدا و دین و مذهب و پیامبر و کتاب آسمانی را تایید می کنم !!!


این می تواند یک رفتار دو قطبی و غیرعقلانی و نوعی بیماری روانی باشد !


اما مهم نیست !!



من بلاتکلیف نیستم بلکه بی تفاوت و خونسرد هستم و در دعوای بین مردم ، و حتی در دعوای بین دو شخصیت خیالی درون یک کتاب و حتی در دعوای بین تعقل و تخیل و حتی در دعوای بین دو نیمکره ی مغزم ،  کماکان بی طرف هستم !!



قضاوت کردن ، واقعا سخت است . 


این جمله را نیز در پایان این کتاب دیدم !!


بله ، قضاوت ، کار بسیار دشواری است و بهتر است که انسان ، بی طرف یا بی تفاوت باشد . 


اما بی طرفی هرگز به معنای بی مسئولیتی و بی غیرتی نیست


بین غیرت و تعصب ، مرزی به باریکی مو وجود دارد !



من بی غیرت نیستم اما بی تعصب هستم .



زیرا تعصب یعنی جمود فکری 



متاسفانه کلمات ، بار معنایی سنگینی دارند و استفاده از کلمات ، خصوصا پس از مطالعه ی این کتاب فلسفی- علمی- تخیلی ،  کار بسیار دشواری است . 


اما من برخلاف نویسنده ی این کتاب ، خودم را به فلسفه و بار معنایی کلمات ، مقید و محدود نمی کنم و آزادانه هرچیزی که به ذهنم بیاید ، می نویسم زیرا من از هردو نیمکره ی مغزم برای فهم مسائل و حل و فصل مشکلات و شبهات و شک ها و تردیدها  استفاده می کنم . 


خوشبختانه ،؛  استفاده همزمان از هردو نیمکره مغز ؛ ، جمود فکری و تعصب  و لجبازی و انحرافات ذهنی و بسیاری از مشکلات را برطرف می کند و بسیاری از گرفتاریها و دعواها اصلا ایجاد نخواهند شد


اما باید یک فاصله ی زمانی کوتاه ، بین این دو نیکره ی مغز ، ایجاد کنیم تا مغزمان دچار تناقض نشود و اصطلاحا قاطی نکند !!




این کتاب "برهان علیت" نوشته ی ن. فخر ، واقعا دشوار و پیچیده و گنگ و دیوانه کننده و کسل کننده بود و فقط یک فیلسوف هوشمند و باتجربه  و دنیا دیده می تواند از عهده ی پاسخ به این کتاب برآید !!



هرچند که یک آدم معمولی مثل من نیز می تواند نقدهای عقلانی- تخیلی فراوانی را به این کتاب وارد کند و این نقدها می تواند درست باشند . 


سو استفاده ی نویسنده ی کتاب از مفهوم کوانتوم و فیزیک کوانتوم و فلسفه و سایر مباحث علمی و عقلی و نقلی و کوبیدن تمام فلاسفه ی مسلمان و تایید کردن  فلاسفه ی کافر و بی عقل از قبیل ارسطو ،  نیز نقطه ضعف دیگری است که می توان در این کتاب به آنها اشاره کرد .


هدف این کتاب ، فقط تخریب دین ، و بی دین کردن مردم بود و بس .  




در مجموع ، کتابهایی از این دست  را نباید فقط با تعقل و یا فقط با تخیل بلکه باید با ترکیبی از عقل و وهم بطور همزمان ، مطالعه  و نقد کرد یعنی باید از هردو نیمکره ی مغزمان اما با یک فاصله ی زمانی ، استفاده کرد . 


اگر فقط با یکی از دو عنصر تعقل یا تخیل ، به جنگ با این کتابها برویم قطعا شکست می خوریم 



من در مورد آیه ی لیس کمثله شیئ ، که با کمک آن ، در پست های قبلی ، خدا را منکر شدم و تناقض های درون قرآن را اثبات کردم ،  اصلا تحت تاثیر این کتاب نبودم بلکه این آیه از سالها پیش یعنی از دوران کودکی و نوجوانی ، ذهن مرا درگیر کرده بود 


من تناقض های درون قرآن را از سن پنج سالگی ، کشف کردم نه همین الان یا دیروز !!


بسیاری از نویسندگان کتابهای ممنوعه ، در بهترین حالت ، تناقض های درون کتابهای مذهبی و مقدس را در سنین جوانی یا میانسالی ، کشف کرده و سپس این کتابها را بعنوان پایان نامه یا رساله ی دکتری خود ، چاپ و منتشر می کنند و خیال می کنند قبل از آنها هیچکس در طول این 1400 سال ، به تناقض های درون قرآن یا تورات یا انجیل ، پی نبرده است !!!


زهی خیال باطل !!



حتی یک کودک پنج ساله هم می تواند با اولین نگاه به آیات قرآن و ترجمه ی آنها ، به تناقض های فراوان این کتاب آسمانی پی ببرد !


اصلا لازم نیست که استاد دانشگاه یا حوزه باشد تا به این کشف برسد !



من به گونه ای کاملا متفاوت ، از آیه ی لیس کمثله شیئ  برعلیه خود قرآن استفاده نمودم . گونه ای که از دوران کودکی ذهن مرا درگیر کرده بود . 


بنابراین من هرگز تحت تاثیر این کتاب و سایر کتابهای ممنوعه و ضد دین و ضد خدا  ، قرار نگرفته بودم و نگرفته ام و نخواهم گرفت !


در سن پنجاه سالگی ، هیچ انسانی نمی تواند افکار پنجاه ساله اش را تغییر دهد و به یک انسان دیگر و متفاوت تبدیل شود !!


من کماکان مسلمان و شیعه هستم و قرآن را دوست دارم و تلاوت می کنم و تناقض های قرآن را نیز با کمک تخیل و تعقل ، و البته بصورت همزمان ، در ذهن خودم حل و فصل کردم !!!



بدبختانه ، علم  خصوصا علم فلسفه و خصوصا  فلسفه ی غرب ،  بدجوری در باتلاق عقل و منطق،  گیر کرده است و قصد ندارد از شاخه ی درخت تخیل برای بیرون آمدن از این باتلاق کمک بگیرد!



بقول یکی از کاربرهای فضای مجازی  ، علم یک ماتریس است و جمود فکری دارد 



من می دانم که همه چیز در این دنیا و سایر دنیاها ، نسبی است و نباید با قاطعیت و اعتماد به نفس کاذب و با جمود فکری ، و چشم بسته و بدون فکر ، حرف زد .



اما خب ، نباید سست عقیده و متزلزل و بی هویت و ساده لوح و منفعل و ترسو باشیم 


باید حد وسط  و اعتدال را بکار گیریم 



در دعوای بین علم و دین ، بهتر است  یا بی طرف باشیم یا اینکه هردو را بپذیریم و برای نجات از تناقض ذهنی ، سعی کنیم از هردو نیمکره ی مغز و البته با یک فاصله ی زمانی ، استفاده کنیم . 



یعنی همان کاری که من انجام می دهم . 



بهرحال من نمی توانم کتابهای ممنوعه را آپلود کنم زیرا می ترسم  بطور ناخواسته ، میلیونها انسان و خصوصا بچه هایی که به مدرسه می روند را از راه بدر و گمراه و منحرف کنم . 


لذا برای جلوگیری از انحراف فکری کودکان و نوجوانان و جلوگیری از شستشوی مغزی مردم و خصوصا کودکان و جلوگیری از تشویش اذهان عمومی ،  از آپلود کردن کتابهای ممنوعه و ضد دین و ضد مذهب و ضد خدا ، پرهیز می کنم 



در دعوای بین فلاسفه و دانشمندان یا بین علمای دین و فلاسفه ، یا بین مومنین و کافرین !  سعی می کنم بی طرف باشم 



دین و مذهب و خدا و روز قیامت و فرشته و جن و جبر و اختیار و برهان نظم و برهان علیت و تناقض های درون کتابهای مذهبی و عقل و منطق و احساس و تخیل و سایر مفاهیم ، را با کمک هردو نیمکره ی مغزم  تفسیر و تحلیل می کنم 


سعی می کنم در دعوای بین خدا و انسان نیز ، بی طرف باشم !



روز قیامت نیز در دعوای بین اهل بهشت و اهل جهنم ، یا در دعوای بین انسانها و خداوند  ، من رسما موضع بی طرفی خودم را اعلام خواهم کرد و برایم فرقی نمی کند که خدا مرا به قعر جهنم بیاندازد یا در بهشت جای دهد !!



 من کماکان برهان نظم و برهان علیت را قبول دارم اما سعی می کنم از این دو برهان بر علیه خداوند و واجب الوجود سواستفاده ننمایم و سعی می کنم کلمات قلمبه سلمبه ی فلسفی را به زور در مغز مردم فرو نکنم و احساس پیروزی و قدرت ننمایم  و به  طرف مقابل نیز حق می دهم و سعی می کنم هرگز حرف خودم را حتی اگر صحیح باشد به زور بر کرسی ننشانم !!!!


البته من فقط سعی می کنم اما هیچ قولی نمی دهم زیرا من یک انسان هستم و  انسان ، جایزالخطا و ممکن الخطا می باشد و هیچ انسانی از وسوسه ی شیطان و نفس اماره در امان نیست و تمام انسانها در طول عمرشان دستکم یکبار گناه و اشتباه مرتکب شده یا می شوند


هیچ انسانی ، معصوم و قدیس نیست و نمی تواند از گناه و معصیت ، بطور کامل فرار کند . 


بنابراین من نیز همچون سایر انسانها ، می توانم خواسته یا ناخواسته مرتکب گناه یا اشتباه شوم . 



به همین دلیل است که از لفظ  " سعی می کنم "  استفاده کردم . 


+


+


از نظر من ، شخصیت " ناباور" در کتاب  " برهان علیت "  نوشته ی ن . فخر ،  شکست خورده بود و البته  بزرگترین نشانه های شکست او نیز همین طفره رفتن از پاسخ به سوالات عقلی و منطقی  شخصیت "مومن "  و استفاده از فلسفه بافی و سفسطه و مغلطه و بازی با کلمات ، و پیچاندن شخصیت "مومن" داستان و عوض کردن موضوع و ایجاد انحراف در مناظره و  قیافه ی حق به جانب گرفتن و مظلوم نمایی و قضاوت یکطرفه کردن و اعمال دیکتاتوری و نابود کردن تخیل و احساسات و اختیار ، می باشد . 


ضمن اینکه تا پایان داستان ، این شخصیت "ناباور" در توهمات خودش ، هنوز شخصیت "مومن" را بی شرف می دانست و شغل مقدس معلمی را نیز یک شغل غیرشرافتمندانه قلمداد کرده بود و عملا به معلم ها نیز توهین کرده بود

و حاضر نبود بپذیرد که کل فلسفه هایش ، بجز سفسطه و دیکتاتوری و قلدری و تعصب و مغلطه ، چیز دیگری نبوده است . 


شخصیت "ناباور" در این داستان خیالی در کتاب "برهان علیت " ،  دچار  توهم دانستن بود که بسیار خطرناکتر از ندانستن است . 



من ، برنده ی این مناظره را ، شخص "مومن"  اعلام می کنم زیرا تا آخرین لحظه از دین و اسلام و خداوند و قرآن و شغل شریف معلمی و اعتقادات مذهبی خودش و میلیونها انسان ،و سنت ها و اصالت های دینی ،  دفاع کرد و به وسوسه ی شیطان رجیم یعنی  شخصیت "ناباورگوش نکرد و مابقی قرار ملاقات ها را عمدا لغو کرد و فقط برای اینکه شر این شیطان انسی را از سر خودش کم کند ، در کلاس های درس ، این جمله را به بچه ها می گفت :


مسلمانان معتقدند که ... 


درواقع ، به نوعی ، تقیه کرد !


+


نویسنده ی این کتاب ممنوعه ، به گمان خودش توانسته بود با کمک برهان علیت ، وجود خداوند را انکار کند و دین و مذهب را شکست دهد اما او خودش طعمه ی شیطان جنی بود و در باتلاق حماقت خودش غرق شد  . 



این نویسنده های کتابهای ممنوعه و ضد خدا و ضد شرع ،  برخلاف ادعاهایشان و نوشته هایشان ، اصلا عقل ندارند و کاملا بی خرد و نادان هستند 


زیرا همان عقل و منطق به ما می گوید :  یک درصد احتمال بده که روز جزا و بهشت و جهنم در کار باشد و ما بابت اعمال و رفتارمان  پاسخگو خواهیم بود . 


بواسطه ی همان یک درصد هم که شده ، باید احتیاط کنیم و از کوبیدن خداوند و دین و مذهب و انکار معاد و توهین به مقدسات و اعتقادات مردم ، دست برداریم  و توبه کنیم . 


عقل به ما می گوید :


خواهی نشوی رسوا ، همرنگ جماعت شو



هرگز نمی توانیم با یک جماعت شش میلیاردی که همگی مذهبی ( یهودی.مسیحی.مسلمان.بودایی.برهمایی.بابی .بهایی.شیعه.سنی.وهابی.زرتشتی.مانوی.مزدکی.میترایی و... )  می باشند  درگیر بشویم !!


بیش از دو سوم جمعیت کره ی زمین ،  یا خدا را قبول دارند اما دین ندارند یا دین دارند اما خدا را قبول ندارند یا  هردو باهم را قبول دارند !!!


بنابراین جنگیدن با بیش از دو سوم جمعیت کره ی زمین که همان جماعت می باشند ، خلاف عقل و منطق است . 



نه فقط تخیل ، بلکه حتی تعقل نیز به ما می گوید که دین و متافیزیک و خدا و پیامبر و ...  را نباید یک معمای حل نشده و خرافاتی  و خلاف عقل در نظر گرفت و باید دستکم یک درصد احتمال بدهیم که شاید اینها درست باشند !



یعنی اینجا هردو نیمکره ی مغز انسان ،  به نفع دین و مذهب ، رای صادر می کند و در این دادگاه تجدید نظر ، که دین علیه  کفر تشکیل داده است ، قاضی دادگاه که همان مغز انسان است و از تخیل و تعقل بصورت همزمان و با اندکی فاصله ی زمانی ، استفاده می کند ، رای نهایی را به نفع دین و بر علیه کفر صادر می کند . 



من نیز در یک دادگاه شخصی و  خیالی !  که دادگاه تجدید نظر می باشد ، مجددا خداوند و قرآن و محمد و دین و مذهب و تمام ادیان و مذاهب و پیامبران واقعی یا جعلی را ، تبرئه و تایید می نمایم . 


رای نهایی دادگاه تجدید نظر خیالی ! :



هرچیزی که خیالی و متافیزیکی و خلاف عقل باشد از جمله دین و مذهب و اعتقاد به زندگی پس از مرگ ، می تواند صحیح باشد و بنابراین ، علم و فلسفه باید سعی کند با دین و مذهب آشتی نماید تا مردم دچار تشویش ذهنی نشوند و دنیا به میدان جنگ تبدیل نگردد .


مردم این اختیار را دارند که در دعوای بین دین و علم ، هرکدام را که خواستند یا هردو را قبول نمایند 


زیرا شواهد ثابت می کند که انسان می تواند همزمان ، هم دیندار و مذهبی باشد و هم دانشمند و مخترع و کاشف و فیلسوف و متفکر و هم می تواند جبری باشد و هم اختیاری 


و البته پیشرفت، هرگز به مانعی بنام دین برخورد نمی کند زیرا دین هرگز دشمن پیشرفت و علم نیست بلکه این علم است که دچار توهم شده و خیال می کند دین دشمن او می باشد !!


در حالیکه دین و مذهب هرگز هیچ دشمنی با علم و دانش و پیشرفت ندارد 


دین و مذهب ، اگر واقعی و عقلانی و اصیل باشند نه فقط مانع تفکر و عقلانیت و آزادی بیان نیستند  بلکه انسان را به تفکر و کسب دانش و تخصص و علم و آزادی بیان نیز دعوت و تشویق می کنند . 



لااقل ، قرآن و دین اسلام اینگونه هستند که مدام انسان را به تفکر و تعقل و آزادی  و کسب علم و دانش و معرفت ، تشویق می کند . 


البته سایر ادیان از جمله دین زرتشت نیز کمابیش انسان را به تفکر و کسب علم ، تشویق می نمایند . 


تضادها و تناقض های درون قرآن و حتی کتاب فرقان الحق و تورات و انجیل و سایر کتابهای آسمانی و البته کتابهای زمینی را می توانیم در ذهن خودمان  حل و فصل کنیم . 

یعنی همان استفاده از هردو نیمکره ی مغز یعنی استفاده از تعقل و تخیل


تناقض های درون کتاب "برهان علیت"  نیز قابل تفسیر و قابل حل و فصل هستند و ما می توانیم هم مومن باشیم و هم ناباور !!!

اختیار با خودمان است که کدامیک باشیم !



خیال نکنید که نمی توانید نقدی منصفانه و مودبانه و عقلانی و تخیلی علیه کتاب " برهان علیت " و سایر کتابهای ممنوعه بنویسید !


خیر ، می توانید نقد بنویسید . هیچ منع فنی و فکری وجود ندارد 



 شما می توانید بهترین نقدها را علیه این کتابها بنویسید  و نویسندگان این کتابها را به روشی دوستانه به اشتباهاتی که مرتکب شده اند واقف و آگاه  نمایید. 



هیچ نوشتاری خالی از اشتباه نیست و کتاب " برهان علیت"  نوشته ی ن. فخر نیز از اشتباه و سفسطه و مغلطه و فلسفه بازی و  بازی با کلمات؛ ، خالی و مبرا و منزه نیست . 



گفتار و نوشتار تمام انسانها ، پر از اشتباه و غلط و مغلطه و سفسطه و تناقض است . این یک فرایند کاملا طبیعی و عادی است . 


انسان اگر اشتباه نکند ، انسان نیست ، تخته سنگ است !!


سنگ ها هرگز اشتباه نمی کنند !!



پس این کتاب "برهان علیت "  را نیز می توانید با کمک تعقل و تخیل ، یعنی استفاده از هردو نیمکره ی مغز ،  نقد کنید و به این داستان خیالی اما جنجالی فلسفی ،  پاسخ دهید . 



کما اینکه ،  شخصی آمد و کتاب  " آیات رحمانی"  را در پاسخ به کتاب "آیات شیطانی "  ، نوشت که من هردو کتاب را دانلود کردم تا بعدا مطالعه  نمایم !!


حتی اشخاصی آمدند و در وبسایتهای خود ، علیه کتاب فرقان الحق ، نقد نوشتند و به فرقان الحق ، پاسخ دادند که من این نقدها و پاسخ ها را نیز دانلود کرده  و مطالعه کردم !!


خوشبختانه متن کتاب فرقان الحق ، در این صفحات وبسایت ، بسیار واضح و خوانا بود و ترجمه ی فارسی نیز داشت که من توانستم بصورت صحیح ، فرقان الحق را از روی این صفحات منتقدین ، تلاوت کرده و به معنای آیات این کتاب نیز نگاه کردم و آنها را با آیات قرآن ، مقایسه نمودم !!



من این صفحات وب منتقدین به کتاب فرقان الحق را نیز بصورت فایل PDF  دانلود کردم !



شما می توانید هر نوع نوشتار و گفتار را نقد کنید و به او  بصورت محترمانه و مودبانه و با حوصله و صبر و دانش کافی ، پاسخ دهید . 



البته بهترین راه برای پاسخ دادن به گفته ها و نوشته های انسان ها ،  این است که شما یک وبلاگ شخصی بسازید و پاسخ را در وبلاگ تان ، نوشته و منتشر نمایید 



کما اینکه من خودم نیز پاسخ به افراد را در وبلاگ شخصی ام می نویسم و منتشر می کنم !



هیچ کتابی نیست که نتوانیم  "او" را نقد کنیم و هیچ انسانی ، حرف اول و آخر را نمی تواند بزند



من عمدا از لغت "او"  برای اشیای بی جان مثل کتاب  استفاده می کنم تا به آنها شخصیت بدهم و به آنها احترام بگذارم  !!


کاری که نویسنده ی کتاب " برهان علیت "  ، آنرا اشتباه می داند و مدام سعی می کند از خدا تحت عنوان  لغت "آن"  استفاده کند تا این تصور باطل را در ذهن من و شما فرو کند که خداوند ،یک  شیئ بی جان و غیرزنده است و نمی تواند صفات انسانی و شخصیت انسانی و احساسات  داشته باشد و عملا با این نوع رفتار ، به ساحت مقدس خداوند ، توهین می نماید . 


غافل از اینکه خداوند ، گرچه واجب الوجود است و تغییر نمی کند ، اما علم و حلم و شنوایی و بینایی و سایر صفات خداوند ، بر وزن کلمات "فعیل" و "فعول"  می باشند یعنی جنبه ی ازلی-ابدی و بدون تغییر و همیشگی  دارند و تحت تاثیر زمان یا مکان قرار نمی گیرند و کم یا زیاد نمی شوند و تابع احساسات انسانی نیستند و فی نفسه در ذات خداوند ، وجود دارند و همیشه ثابت و یکسان هستند . 



هر صفتی که بر وزن کلمات "فعیل"  یا "فعول"  باشد ، به معنای این است که آن صفت ، مشمول گذر زمان نمی شود و مختص خداوند است و هرگز به صفات انسانی شباهت ندارد . و همیشه به همان شکل روز اول ، ثابت و ایستا می باشد و تغییر نمی کند . 


اینکه خداوند ، شنوا و بینا می باشد یعنی از روز اول و از ازل تا روز آخر و تا ابد و تا روز قیامت  ،  شنوا و بینا بوده و هست و خواهد بود و ذره ای تغییر در این شنوایی و بینایی ایجاد نمی شود و از مقدار آن کم ، یا به مقدار آن ، چیزی اضافه نمی شود و تحت تاثیر احساسات انسانی قرار نمی گیرد و به گذشت زمان ، هیچ ارتباطی ندارد . 



اینکه خداوند ،  خشمگین  یا  مهربان است یعنی از روز ازل تا ابد و تا روز قیامت ، چنین است و این حالت خشم یا مهربانی ، یک حالت همیشگی و دائمی و ایستا و ثابت است و هرگز کم یا زیاد نمی شود  و هرگز تابع احساسات و عواطف ، نیستند و بر اثر گذشت زمان ، تغییر نمی کنند و ماهیت خود را از دست نمی دهند 


صفات بظاهر انسانی که قرآن به خداوند نسبت می دهد ، صفات ازلی- ابدی هستند و هیچ تغییری در ذات خداوند ایجاد نمی کنند  و مشمول گذر زمان یا هیجان یا احساس نمی شوند و از همان روز اول ، در خداوند ، چنین صفاتی وجود داشته است و کم یا زیاد نشده است و خود این صفات نیز هرگز تغییر نمی کنند و ماهیت شان عوض نمی شود و همیشه حالتی ثابت و ایستا دارند . 


اینکه قرآن می گوید خداوند شنوا و بینا می باشد یعنی از روز اول چنین بوده است و همیشه چنین خواهد بود  نه اینکه الان اینطوری شده باشد .


مثال :


عالم یعنی دانا


علیم  بروزن فعیل یعنی همیشه دانا


قادر یعنی توانا


قدیر بر وزن فعیل  یعنی همیشه توانا


 صابر یعنی بردبار 


صبور بر وزن فعول یعنی همیشه بردبار


باصر یعنی بینا


بصیر بر وزن فعیل یعنی همیشه بینا 


غافر یعنی آمرزنده گناهان


غفور بر وزن فعول  یعنی همیشه آمرزنده 


راحم یعنی رحم کننده و عفو کننده


رحیم بر وزن فعیل یعنی همیشه رحم کننده


واحد یعنی تنها


وحید بر وزن فعیل یعنی همیشه تنها 




بسیاری از صفات خداوند ، بر وزن کلمات "فعیل" و "فعول" می باشند و حالت دائمی و همیشگی و ایستا و ثابت دارند و هرگز تغییر نمی کنند و تابع زمان یا مکان یا حالت یا کیفیت نیستند و بخشی از ذات خداوند محسوب می شوند . 


در حالیکه صفات انسان ، هرگز بر این دو وزن فعیل یا فعول نیستند ، یعنی هیچ صفتی در انسان حالت ، ازلی و ابدی و همیشگی ندارد زیرا انسان هرگز یک موجود ازلی نبوده است . 


بنابراین تشبیه کردن صفات خداوند ( بر وزن فعیل و فعول )  به صفات انسان و عدم آگاهی نویسنده ی این کتاب ، از این واقعیت محض و عدم آشنایی او با قواعد اولیه زبان عربی ، نیز یکی از بزرگترین نقاط ضعف این کتاب محسوب شده و عملا خط بطلان بر روی بخش بزرگی از فلسفه ی منجمد  ذهن فسیل شده ی این نویسنده می کشد . 



صفات خداوند ، بر وزن کلمات  فعیل  یا  فعول  می باشند و این یعنی اینکه این صفات ، همیشگی و ثابت هستند . 


درواقع ، خداوند ، همه چیز از جمله گذشته و حال و آینده و دنیا و آخرت را  همیشه می دیده و می شنیده است و می بیند و می شنود و خواهد دید و خواهد شنید  و ذره ای به این صفات همیشگی و ثابت ، اضافه یا از آن کم نشده است . 



هیچ چیزی به صفات خداوند ، اضافه یا از آن ، کاسته نمی شود . 


صفات خداوند ، صفاتی ازلی-ابدی و ثابت و یکسان و همیشگی هستند و به زمان و گذر زمان ربط ندارند و در ذات خداوند هیچ تغییری ایجاد نمی کنند . 



خب ، به همین راحتی توانستم بی سوادی و ناآگاهی نویسنده این کتاب را دستکم در مورد زبان عربی و حالتهای مختلف اسم و صفت را تشخیص بدهم !!


هیچ انسانی کامل نیست و هر انسانی یکسری نقاط قوت و یکسری نقاط ضعف دارد . 


نویسندگان کتابهای ممنوعه نیز مثل من و شما ، انسان هستند و نسبت به بسیاری از مسائل ، بی اطلاع و جاهل می باشند . از جمله مسئله ی  زبان عربی و انواع صفت !!


بنابراین شما نیز می توانید همچون من ، این افراد را نقد کنید و به شبهات و ایراداتی که وارد می کنند پاسخ دهید  . 


اصلا کار سختی نیست


در مجموع،  می توانیم این کتاب را به راحتی آب خوردن نقد کنیم  و به آن پاسخ دهیم .  



نویسنده ی این کتاب و البته نویسندگان سایر کتابهای ممنوعه و  ضد دین ، باید یاد بگیرند که برای فهم مفاهیم پیچیده ی فلسفی و علمی و دینی و عقلانی و نقلانی و متافیزیکی و ماورایی و معنوی ، باید از تمام مغزشان یعنی از عقل و خیال باهم استفاده کنند و صرفا عقلی یا صرفا خیالی نباشند  و البته قدری سواد عربی را نیز افزایش دهند تا مثلا در بحث صفات خداوند که حالت دائمی  و همیشگی دارند و هیچ شباهتی به صفات انسان؛  ندارند ، دچار اشتباه نشوند و بی سوادی خودشان را جار نزنند و اینطوری ضایع نشوند!!



بهتر است که ما انسان ها  بجای این داستانهای بی ارزش و بی هویت و ویرانگر که موجب نابودی عقاید انسانها می شود کار بهتری انجام دهیم  و از بازی با کلمات و فلسفه بازی و نقد صرفا عقلانی و بدون سواد و جاهلانه ، دست برداریم . 


باید منعطف باشیم و از جمود فکری و قضاوت یکطرفه  و ایجاد شبهه و نقد  بدون سواد و آگاهی خودداری نماییم . 



و البته بهتر است که در این مباحث و دعواهای ذهنی و خیالی و بیهوده  ،  بی طرف باشیم و به زندگی مان برسیم



می توانیم  خداوند را کماکان در تخیلات همیشگی مان جای بدهیم و من الان مجددا خداوند را در تخیلات خودم جای دادم !!


گرچه خداوند ، بی نهایت است اما بخش بسیار کوچکی از او می تواند در تخیل یا حتی در تعقل ما انسانها در قالب یک انسان نورانی و معنوی و قدرتمند، جای بگیرد . 


اینکار هرچه باشد ، از کفر و بی دینی بهتر است . 




همان عقل به ما می گوید :


برای خودت دشمن درست نکن و با اعتقادات مردم کاری نداشته باش و بگذار مردم زندگی و عبادت خود را داشته باشند 



ایده :


آشتی کردن با دین و خدا و تظاهر به دینداری حتی اگر بصورت ریا و نفاق باشد !!!


استفاده از هردو نیمکره ی مغز یعنی تعقل و تخیل برای رفع معمای وجود خداوند


اعلام بی طرفی در دعوای بین مومن و کافر 



+


وبلاگ وحیدمی ، در دعوای بین موجودات و مخلوقات ، رسما اعلام بی طرفی می کند  و البته این بی طرفی هرگز به معنای بی مسئولیتی و بی غیرتی و بی تفاوتی  نیست . 


بلکه برای ایجاد صلح  و پرهیز از جنگ است 



اگر احساس می کنید که این پست و پستهای ماقبل و مابعد این وبلاگ ، بسیار طولانی و کسل کننده هستند ، پس کتاب " برهان علیت " نوشته ی نون . فخر را دانلود و مطالعه کنید تا بفهمید که چه چیزی ، بیشتر،  شما را خسته و بی حوصله و کسل و خواب آلود و عصبانی می کند :


کتاب برهان علیت 


یا 


وبلاگ وحیدمی 






شاید در آینده ،  این کتاب کسل کننده و خواب آور را برای شما ،  آپلود کنم !!


البته شاید !  هیچ قولی نمی دهم . زیرا هرچه باشد ، این  یک کتاب ممنوعه می باشد و آپلود کردن این نوع کتابها ، کار خطرناکی است . 




تا بعد!!!