به نام خدا


چرا برخوردم با مردم بد است


بارها شده که از مردم خواسته ام که به من پیشنهاد بدهند یا انتقاد کنند . بعد که یکنفر می آید و به من پیشنهاد می دهد یا از من انتقاد می کند برخورد بسیار بدی با او می کنم طوریکه او و سایر کاربران را فراری می دهم .


به راستی چرا اینچنین است و چرا من بلد نیستم مثل آدم با مردم برخورد کنم و چرا اینقدر ناسپاس و عجول و بدبین و منفی باف و قدرنشناس شده ام ؟؟


چرا همه از من متنفر شده اند ؟؟


چرا اینقدر خبیث و بدذات شده ام ؟؟؟


چرا هیچکس دیگه حاضر نیست حتی نام مرا بشنود و همه با دیدن من کهیر می زنند ؟؟؟


چرا بلد نیستم تواضع داشته باشم و چرا اینقدر مغرور هستم ؟؟؟


چرا همین یکی دو نفر را که قصد دارند مرا ارشاد کنند با برخوردهای نسنجیده از دست می دهم ؟؟؟


چرا آداب معاشرت را بلد نیستم ؟؟؟


و چرا نمی توانم با مردم رابطه ی دوستانه ای برقرار کنم ؟؟؟


مشکل از کجاست ؟؟؟


چرا اینقدر منفور شده ام ؟؟



آیا من به آخر خط رسیده ام ؟؟؟


آیا دوران افول و نابودی ام شروع شده است ؟؟؟


آیا خدا از من بیزار است و نفرت از مرا در دل مردم ایجاد کرده است ؟؟


براستی چرا نمی توانم مثل بچه ی آدم با کاربران برخورد کنم و اینقدر حق به جانب و مغرورانه برخورد می کنم ؟؟؟


مرا چه شده است ؟؟؟


آیا من نفرین شده ام ؟؟؟


آیا کاربران از من بیزارند ؟؟؟


آیا این فقط یک بدشانسی همیشگی است یا بخاطر رفتارهای احمقانه ای است که در طول این چندسال از خودم بروز دادم ؟؟؟


چرا اینقدر دشمن برای خودم درست کردم ؟؟؟


باز هم از خودم می پرسم :  چرا برخوردم با مردم ، بد است ؟؟؟


چرا وبلاگ وحیدمی به این روز افتاده و درب و داغون شده ؟؟؟


چرا و چرا و چرا ؟؟؟؟


جواب این سوالات را چه کسی می تواند بدهد ؟؟؟


آیا اگر کسی جواب بدهد بازهم او را در هم می کوبم و حق را به خودم می دهم و او را از پاسخ دادن پشیمان می کنم ؟؟؟


آیا بازهم عصبانی می شوم و کار را خراب می کنم ؟؟؟


آیا این رفتارها بواسطه ی درونگرایی و گوشه نشینی و میل به عزلت است ؟؟؟


آیا به عنوان یک انسان درونگرا بلد نیستم با مردم رابطه برقرار کنم ؟؟؟


چرا ما درونگراها اینقدر بدبخت و مفلوک  و گوشه گیر و منزوی و طرد شده  هستیم ؟؟؟


چرا ما درونگراها  از ایجاد رابطه ی دوستانه با مردم عاجز هستیم و دوست داریم در گوشه ی عزلت بنشینیم و به همه چیز و همه کس بدبین باشیم ؟؟؟




چرا این درونگرایی قلب ام را می فشارد و مرا  سرگردان و مردد و عصبی می کند ؟؟؟



آیا بهتر نیست برای همیشه از فضای مجازی بیرون بروم  و دست از سر کچل این ملت بردارم و آنها را به حال خودشان رها کنم تا بتوانند یک نفس راحت بکشند ؟؟؟؟


بله گویا بهتر است برای همیشه گورم را گم کنم تا یک جهان از دستم خلاص شود .


وحیدمی  نفرین شده است . وبلاگ وحیدمی به آخر خط رسید  . پایانی بر وحیدمی .